موضوعات روان فن آوری (PsychoTech)، اختلالات و متخصصان روانی

سوالات دشوار کودکان

پرسشهای دشوار کودکان


در مسیر رشد و یادگیری و بر اساس کنجکاوی ذاتی، گاهی کودکان سوالاتی می پرسند که والدین در پاسخ به آنها در می مانند. حتی برخی پرسشها، آنها را به خنده وامی دارد. ولی باید بدانیم که برای کودکان بسیار مهم است که پاسخ پرسشهای خود را بگیرند بدون آنکه نادیده گرفته شوند یا مورد تمسخر قرار گیرند.

برخی از سوالات دشوار کودکان از این قرارند:


۱-   "من از کجا اومدم؟"

توصیه این است که صادقانه پاسخ دهید ولی بیش از اندازه وارد جزئیات نشوید. مثلاً پاسخ می تواند این باشد:

"وقتی دو نفر همدیگر رو دوست دارن و با هم ازدواج می کنن، همدیگرو می بوسن و بغل می کنن. بابا سلولهاش رو به مامان می ده و این سلولها به سلولهای مامان وصل می شن و بچه توی دل مامان شروع به بزرگ شدن می کنه. اولش مثل یک ماهی کوچیک توی دل مامان شنا می کنه ولی وقتی بزرگ می شه، دل مامان دیگه جا نداره و بچه به دنیا میاد"



پرسشهای دشوار کودکان


البته برای کودکان بزرگتر بهتر آن است که درباره سلولهای اسپرم و تخمک توضیحاتی ارایه شود.


پرسشهای دشوار کودکان


۲-   " وقتی من بزرگ شدم، با مامان/بابا ازدواج می کنم؟"

بهتر است با مهربانی پاسخ دهید: نه و توضیح دهید:

"هر کسی توی خانواده نقشی داره. خواهر تو هیچ وقت نمی تونه پدر بشه و پدر هم هیچ وقت نمی تونه مادربزرگ بشه و تو هم نمی تونی همسر مامان/بابا بشی. وقتی تو بزرگ بشی، مامان/بابا دیگه پیر شده. تو بازم دوستش داری ولی باید با یک نفر جوون مثل خودت ازدواج کنی. شما عاشق همدیگه می شین و مامان/بابا هم می شه مامان بزرگ/بابابزرگ بچه هاتون"


پرسشهای دشوار کودکان


۳-   "چرا شما با هم دعوا می کنید؟"

وقتی والدین با یکدیگر مشاجره می کنند، کودکان به طور ناهشیار احساس گناه می کنند. لازم است به آنها بفهمانیم که مشاجره پدر و مادر بخاطر گناه آنها نیست. شما می توانید بگویید:

"آدم بزرگها وقتی با هم موافق نیستن، با هم بحث می کنن. مثل بچه ها که گاهی با هم بلند حرف می زنن، پدر و مادر هم با هم بحث می کنن ولی چون همدیگرو خیلی دوست دارن، تو رو هم خیلی دوست دارن، آخرش با هم کنار میان"



۴-   "چرا اون خانم اونقدر چاقه؟" یا " چرا اون آقا پاش اینجوریه؟" یا...

در اینجا نکته مهم این است که نباید کودک را در جلوی دیگران وادار به سکوت کرد. زیرا تحقیقات نشان داده است که اینکار به ناتوانی در انجام امور و کاهش عزت نفس در بزرگسالی منجر خواهد شد. بهتر است در اینباره پیش از آنکه این مساله اتفاق بیافتد با فرزندتان صحبت کنید و از قبل او را با جملاتی شبیه به این آماده کنید:

"آدمها با هم فرق دارن. یکی قدبلنده، یکی قدکوتاه. یکی چاقه، یکی لاغر. حتی ممکنه یکی مریض باشه. اگه با دست به کسی اشاره کنی، یا درباره اش بلند حرف بزنی، ممکنه ناراحت بشه. می تونی بعداً  به من بگی"

اما بهرحال اگر این اتفاق رخ داد و کودک در حضور کسی درباره ظاهرش سوال کرد، بهتر است با مهربانی همان توضیحات را به صورت مختصر بیان کنید و بعد بگویید: "بهتره بعداً درباره صحبت کنیم"


پرسشهای دشوار کودکان


۵-   " من رو بیشتر دوست داری یا خواهر/برادرم رو؟"

برادران و خواهران معمولاً بر سر تصاحب والدین با یکدیگر رقابت دارند. شما نباید یکی از آنها را الگوی دیگری معرفی کنید یا بگویید به دلیل رعایت ادب یا درس خواندن یا ... یکی را بیشتر دوست دارید. بهتر است چیزی شبیه این جمله بگویید:

"نه من هر دو شما رو مساوی و خیلی زیاد دوست دارم. هرچند ممکنه نوع دوست داشتنم برای هر کدومتون یکجور باشه. درست مثل تو که مامان و بابا رو به یک اندازه دوست داری. شما دو تا برای من و بابا/مامان خیلی عزیز هستید"


پرسشهای دشوار کودکان


۶-   "آقا دکتر من رو اذیت می کنه؟" یا "دکتر برام آمپول می زنه؟" یا...

برای فرزندتان توضیح دهید که درمان لازم و ضروری است و هرگز به ترسهای او نخندید. می توانید بگویید:

"دکتر به کسی آسیب نمی رسونه. کار دکتر مبارزه با میکروبها و مریضی هاست. گاهی ممکنه درد داشته باشه ولی اگر پیش دکتر نری، خوب نمی شی. من هم وقتی مریض بودم، مجبور شدم آمپول بزنم. اولش ترسیده بودم ولی بعد تونستم تحملش کنم. من مطمئنم تو هم می تونی"



۷-   "مامان/بابا، تو هم می میری؟" یا "مامان/بابا، من هم می میرم؟"

درباره مرگ به فرزندتان دروغ نگویید. آنها می توانند حقیقت را بپذیرند. به آنها بگویید:

" آدمها، حیوانات، درختها، گلها همه یک روز می میرن. این قانون طبیعته. دلیلش هم اینه که باید برای کسایی که به دنیا میان جا باز بشه. ما هم یک روز می میریم ولی حالا حالاها اتفاق نمی افته. من وقتی خیلی خیلی پیر شدم، یک روز از دنیا می رم. اون موقع تو دیگه بزرگ شدی. مثل الان من و تو خودت اون موقع بچه داری. بعد وقتی اونا هم بزرگ شدن و تو خیلی خیلی بزرگ شدی، تو هم دنیا رو ترک می کنی. ولی تا اون موقع کلی می تونی زندگی کنی و شادی کنی و چیزهای خوب یاد بگیری"



۸-   "چرا من رو ول می کنی می ری سرکار؟"

توضیح دهید شغل شما کاری است که باید انجام دهید. بعد روی لذتی که هنگام برگشت و دیدار دوباره خواهید داشت، تاکید کنید. مثلاً بگویید:

"من نمی خوام ولت کنم و برم سرکار ولی مجبورم و هیچ کاری هم نمی تونم بکنم. کار خیلی مهمه ولی غروب که برگردم، تو درو باز می کنی و همدیگه رو می بینیم و خوشحال می شیم. بذار یه کاری بکنیم. تو گردن بند من رو بگیر من هم اسباب بازی تو رو برمی دارم. این جوری فکر می کنیم پیش هم هستیم تا موقعی که من برگردم."



۹-   "چرا تو اجازه داری ولی من ندارم؟"

مهم است که کودک دریابد که نباید هر کاری که والدین انجام می دهند، را تکرار کند. علاوه بر آن، شما نیز از اینکه ایده آل به نظر نرسید، واهمه نداشته باشید. به عنوان مثال می توانید بگویید:

"بله من سیگار می کشم و بعضی وقتها تا دیروقت بیدار می مونم و کامپیوتر کار می کنم ولی من نمی خوام تو اشتباه من رو تکرار کنی. اینا عادتهای بد من هستن که من هم می خوام ترک کنم. چون می خوام آدم بهتری باشم."


پرسشهای دشوار کودکان


۱۰-  "اگر هیولای زیرتخت بخواد من رو بخوره، چکار کنم؟"

ترسهای کودکانتان را جدی بگیرید و به دنبال راه حلهای خلاقانه باشید. مثلاً بگویید:

"درباره هیولای زیر تخت بیشتر برام بگو."

و بعد:

"می دونی هیولاها از فرمول جادویی می ترسن؟ این ریموت کنترل رو بگیر. اینجا یک دکمه جادویی مخفی هست. اگر فشارش بدی هیولا ناپدید می شه"


پرسشهای دشوار کودکان

منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

تربیت جنسی: آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (بخش چهارم)

تربیت جنسی


راستش تربیت جنسی از موضوعاتی نبود که می خواستم در قالب مهارتهای لازم برای کودکان و نوجوان بگنجانم و تصورم این بود که در این زمانه حداقل مقدمه ای از آن در برنامه درسی دانش آموزان قرار گرفته است اما دو دلیل باعث شد که مطلب امروز را به این موضوع بسیار مهم اختصاص دهم:

1-   موضوع تربیت جنسی خصوصاً برای شرایط امروز جامعه ما بسیار لازم و ضروری است و متاسفانه همانطور که گفتم برنامه مدونی در سیستم آموزشی کشور ما حداقل برای چند سال آتی وجود ندارد.

2-   موضوع تربیت جنسی باید از خانه ها و پیش از آغاز سن مدرسه شروع شود.

با این مقدمه به سراغ مبحث اصلی می رویم.

امروزه بر خلاف باور پیشین، متخصصان روانشناسی به این نتیجه رسیده اند که به جای آنکه ما منتظر فرزندمان بمانیم تا کنجکاوی آنها تحریک شده و درباره مسایل جنسی سوال کنند، بهتر است صحبت در این باب را خود ما آغاز کنیم. والدین و مربیان باید یاد بگیرند در هر سنی چه بگویند و آنرا چگونه بیان کنند.

فاز اول:

می دانیم که تربیت جنسی تنها روی ارتباط جنسی تمرکز ندارد و مسایل مختلفی را در بر می گیرد. ما معتقدیم تربیت جنسی باید از حدود 4 الی 5 سالگی آغاز شود. در این سن ما تنها روی آگاهی بدنی کودک تمرکز می کنیم. لازم است کودک نام قسمتهای مختلف بدن را بداند و یک به یک آنها را نام ببرد و قسمتهای خصوصی بدن نیز باید مانند سایر قسمتها و خیلی معمولی و عادی معرفی شوند. نکته مهم در اینجا این است این قسمتها باید با نامهای علمی آن بیان شوند و از بکار بردن عبارات زشت یا نامهای من درآوردی کودکانه پرهیز شود. زیرا عبارتهای من درآوردی نیز معنا منفی بودن و شرم آور بودن را در خود نهفته دارند و کودکان کم کم درباره آنها احساس شرم و دستپاچگی پیدا می کنند.

موضوع دیگری که در این سن باید درباره آن با کودکان صحبت کرد، مساله امنیت کودک است. والدین باید دقیقاً به کودک بگویند در برابر چه کسانی می توانند لباس عوض کنند، با چه افرادی می توانند حمام بروند، چه کسانی می توانند در توالت رفتن به آنها کمک کنند و ...

مساله بعدی که حائز اهمیت فراوان است، مساله اعتماد است. کودک باید بداند با چه کسانی می می تواند بیرون برود، با چه کسانی نمی تواند و برای چه کسانی باید اجازه کسب کند. در زمینه اعتماد توجه به نکات زیر ضروری است:

-      والدین باید برای فرزندانشان مرز دوستی با بزرگسالان را مشخص کنند.

-      کودکان باید نشانگرهای سوء استفاده مانند تقاضای لمس کردن، نگاه کردن به اندامهای خصوصی، درخواست بوسیدن و ... را کاملاً بیاموزند تا در زمان وقوع، آلارم کودک فعال شود.

-      مهارت نه گفتن یکی از مهمترین مهارتهایی است که والدین باید به فرزند خود یاد دهند. این مهارت نقش مهمی در موفق شدن و سالم ماندن کودک در زندگی آنی ایفا می کند.

-      پدر و مادر باید درباره شرایط فورس ماژور مانند گم شدن و دور افتادن از والدین یا وقایع قهری و مراحلی که کودکان باید در این شرایط طی کنند، با آنها صحبت کنند.


تربیت جنسی


این مسایل باید مکرراً به کودک آموخته و یادآوری شوند و بر حسب سن کودک درباره جزئیات آن صحبت شود تا آسیب پذیری کودک در شرایط مختلف کاهش یابد.

کودکان ممکن است در این سن درباره اینکه بچه ها از کجا می آیند، چرا اندامهای آنها با دوستان جنس مخالف خود فرق می کند و ... سوالاتی داشته باشند. این سوالات حتماً باید بدون طفره رفتن و ایجاد حساسیت ولی به شیوه ای ظریف پاسخ داده شوند.

 

تربیت جنسی


فاز دوم:

صحبت کردن درباره رابطه جنسی در سالهای حدود 8 تا 10 سالگی مهم می شود زیرا در این سن کودکان کم کم سوالات و کنجکاویهایشان درباره تغییرات فیزیولوژیک آغاز می شود. اگر چه معمولا آنها در این سن از پدر و مادر و معلم در این خصوص سوال نمی کنند. بهتر است این آموزشها توسط شخص متخصص در کارگاه یا مدرسه انجام شود ولی والدین نیز باید خود را برای پاسخ به سوالاتی درباره روابط، جذابیت، نحوه تولد و تغییرات فیزیولوژیک آماده کنند. به فرزندتان کمک کنید درباره این مسایل آگاه شوند و بفهمند چگونه می شود آنها را مدیریت کرد. به عنوان مثال به دخترتان درباره قاعدگی، علت شروع آن و چرخه آن اطلاعاتی دهید.

در این سن کودکان درباره رابطه جنسی بین زن و مرد کنجکاو هستند و می خواهند بدانند افراد چگونه ازدواج می کنند و چگونه بچه دار می شوند. به سوالات آنها خلاقانه و بطور حساس پاسخ دهید. حیوانات را مثال بزنید و فیلمهایی درباره حیوانات ببینید. همچنین منابع اینترنتی و کتابهای مناسب کودکان در هر سن وجود دارد که می توانید از آنها استفاده کنید. این کتابها معمولاً Child Friendly هستند یعنی برای فهم و مناسب سن کودکان تهیه شده اند.


تربیت جنسی


فاز سوم:

فاز سوم و آخر تربیت جنسی که مرحله بحرانی آموزش نیز محسوب می شود، نوجوانی است. همانطور که می دانید در نوجوانی تغییرات هورمونی و به طبع آن تغییرات روانی و فیزیولوژیک بسیاری اتفاق می افتد. نوجوانان ناگهان دنیا، افراد و ارتباطاتشان را به گونه ای دیگر می بینند. آنها به جذابیت، روابط عاشقانه و حتی فیزیولوژیک فکر می کنند.

در این فاز مهم است که نوجوانان اطلاعات کاملی درباره عشق، رابطه، ارتباط با جنس مخالف، بایدها و نبایدها، مرزها و ... دریافت کنند. آنها باید اهمیت اعتماد، احترام و رضایت را در روابط درک کنند و والدین باید درباره آنها صحبت کنند. آنها باید یاد بگیرند که چگونه تصمیم بگیرند و چگونه یک رابطه را نپذیرند. لازم است آنها بدانند وارد شدن در یک رابطه یک انتخاب است و نباید اجبار از سوی طرف مقابل وجود داشته باشد. این آموزشها علاوه بر اینکه برای محافظت از فرزندمان ضروری است، شخصیت آنها را نیز شکل می دهد.


تربیت جنسی


در فاز سوم که مقارن با نوجوانی است که در آن هویت، خودپنداره و تصور بدنی افراد شکل می گیرد، بنابراین بهتر است که آموزشها به گونه ای انجام شود که نوجوان خود بتواند درباره آنها فکر کند و به نتیجه برسد. نتیجه یک تحقیق جامع نشان می دهد که ایجاد یک محیط مفرح و شاد در خانه ، بهترین راه تاثیرگذاری و برقراری ارتباط با  نوجوانان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

رشد شخصیت کودک

Your Unique Child

امروزه درباره رشد فیزیکی و روانی کودکان داده های فراوانی وجود دارد: کتابهای خوب، کانالهایی در شبکه های اجتماعی، مجلات معتبر و .... والدین دغدغه مند امروز این داده ها را دریافت می کنند و بی شک با فرزندان خود مقایسه می کنند. اما آنچه باید بدانیم این است که اگر چه مراحل کلی رشد در کودکان یکسان است، ولی هر کودک رفتار و شخصیت یکتایی دارد که پدر و مادر باید آنها را بشناسند.

پیشنهاد می کنم برای تعامل بهتر با فرزند بی همتایتان نکات زیر را بکار گیرید:

 

- مشاهده کلید شناخت است. یکی از ساده ترین و موثرترین روشها برای شناخت شخصیت کودک، مشاده او در حال بازی، غذا خوردن، نقاشی کشیدن و .. است.

Observation


- با فرزند خود دوست باشید و سعی کنید محیطی بسازید که در آن کودک حس نکند او در یک طرف و والد در طرف دیگر قرار گرفته است.

Being Friend


- یک زمان اختصاصی و باکیفیت برای هر کودک خود داشته باشید. با این کار کودک احساس می کند برایش اهمیت و ارزش قایلید.

Spend Time


- مسئولیت پذیری را به کودک خود بیاموزید و او را در این راه تشویق کنید. این کار به رشد خودپنداره مثبت کودک کمک می کند.

Responsibility


- کودک را در برخی از تصمیمات خانوادگی سهیم کنید و نظر او را جویا شوید. وقتی کودک نظرش را بیان کرد، به دلایل پشت نظر او گوش کنید و درباره آنها فکر کنید. با این کار شما قدرت تصمیمگیری را بالا می برید.

Family Decisions


- روی قول خود بایستید که مستلزم این است که در زمان قول دادن به اندازه کافی فکر کنید. پایبندی به قول باعث می شود کودک صداقت را فراگرفته و احساس امنیت نماید.

Keep Promise


- به کودک خود آزادی عمل دهید و خود را بیش از حد درگیر مسایل او نکنید. آنجا که امکان دارد اجازه دهید کودک اشتباه کند و از این اشتباه درس بگیرد. این کار به استقلال کودک کمک می کند.

Give Space


- بگذارید کودک دنیای کودکی خود را داشته باشد و انتظارات بالاتر از سنش نداشته باشید.

Kid Be Kid


- ترسهای کودکانتان را درک کنید. آنچه کودکان می بینند، با بزرگسالان متفاوت است. فضایی فراهم کنید که فرزندتان درباره ترسهایش با شما صحبت کتد.

Understand Fears


- بازیهای مشارکتی خلاقانه کشف کنید و با فرزندتان به بازی بپردازید.

Creative Activity


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

درباره زبان بدن

زبان بدنجمله ای معروف (ظاهراً از ویل راجرز) در زبان انگلیسی وجود دارد که می گوید: شما برای ایجاد تاثیر اولیه بر یک شخص تنها یک شانس دارید و همانطور که می دانیم این تاثیر اولیه بیش از همه به ارتباط غیرکلامی و زبان بدن بستگی دارد.

زبان بدن دروازه ارتباطی به فراسوی کلمات است که نشان می دهد شما چگونه می اندیشید و چه احساسی دارید. بنابراین بالا بردن توانایی در این حوزه کمک می کند که نخست خودتان را بهتر بشناسید و زبان بدن خود را تحت کنترل درآورید و دیگر آنکه دیگران را بهتر درک کنید که هر دو باعث بالا رفتن تعامل شما با سایرین خواهد شد.

شاید شما قانون معروف 7 – 38 – 55 شنیده باشید. این قانون که برگرفته از یک تحقیق معتبر روانشناسی است، می گوید: 55% از ارتباط فرد با دیگران به وضعیت بدنی و تیپ ظاهری مربوط است. 38% از آن به لحن کلام و تن صدای فرد بازمیگردد و تنها 7% از ارتباط به کلمات گفته شده بستگی دارد. با این همه این بدان معنا نیست که کلمات اهمیت چندانی ندارند. زیرا هدف اصلی ارتباط ایجاد بستر لازم برای انتقال مفاهیم از طریق کلمات است. به بیان دیگر اگر شما وضعیت بدنی مناسبی داشته باشید، آنگاه تن صدا و لحن کلام اهمیت می یابد و اگر لحن بیان و تن صدا هم مناسب باشد، آنگاه کلمات اهمیت می یابند.

قانون ۵ ۳۸ ۵۵

قانون دوم در زبان بدن قانون 3C است: به این معنا که در تفسیر علایم زبان بدن باید به 3 چیز دقت کنید: زمینه (Context)، تجانس و تناسب (Congruence) و خوشه یا گروه (Cluster). به طور ساده تر برای هر نشانه بدنی شما باید در زمینه فرد، در کنار سایر نشانه ها و در تناسب با موقعیت اقدام به تفسیر کنید و نمی توانید بسادگی هر عمل را بصورت جدا و مستقل در نظر بگیرید. مثلاً دست به سینه ایستادن همیشه به معنای حالت دفاعی نیست و ممکن است به معنای احساس سرما در شخص باشد.

نکته مهمی که در آموختن زبان بدن وجود دارد این است که از آنجا که بسیاری از عکس العملهای بدن بر روی ماهیچه ها بصورت ناهشیار صورت می گیرد، تغییر و جعل کردن آنها کار دشواری است و با تحریف تنها می توان نمود آنرا کمتر کرد. هر چه تخصص شما در زبان بدن بالاتر رود، افراد تواناتری را می توانید تحلیل و تفسیر کنید و سرنخهای ریزتری را تشخیص دهید. ولی به قول معروف احساسات همیشه از جایی نشت می کنند. مولوی می گوید:

هر اندیشه که می پوشی درون خلوت سینه

              نشان و رنگ اندیشه ز دل پیداست بر سیما

برای آنکه در زبان بدن متبحر شوید، نیاز به تمرین دارید. سعی کنید در خانه، در محیط کار، اتوبوس، تاکسی و ... در جهره و حالت بدنی افرادی که می بینید، دقت کنید و نشانه ها را کشف کنید.

پیش از انکه سراغ نشانه های زبان بدن برویم لازم است با تعریف حالت باز و بسته در این سیستم آشنا شوید. در زبان بدن باز دستها عوماً در حالتی هستند که کف دست دیده می شود که بدین معناست که شما ترسی از افشای مسایل درونی خود ندارید. شاید برای شما جالب باشد که بدانید بسیاری از رهبران سیاسی از این نکته در سخنرانیهای خود استفاده می کنند. علاوه بر آن در زبان بدن باز، ارتباط چشمی با مخاطب وجود دارد و پاها و وضعیت بدن در حالت آزاد قرار می گیرد.

زبان بدن باز بسته

زبان بدن بسته حالتی است که در آن فرد بدن خود را جمع می کند و کوچکتر به نظر می رسد و در واقع بدن خود را در برابر تهدیدات محافظت می کند. این حالت می تواند با نزدیک کردن اندامهای مختلف بدن اتفاق بیافتد یا با صلیبی کردن دستها و پاها حاصل شود. همچنین در این حالت شخص هنگام صحبت ارتباط چشمی پایینی برقرار  می کند و حتی گاهی چشمهای خود را می بندد.

بطور کلی زبان بدن باز معنای راحتی و زبان بدن بسته معنای ناراحتی می دهد.

به عنوان تمرین خود را در حالت بسته قرار دهید و توجه کنید چگونه خلقتان تغییر می کند. سپس افراد دیگر را تحت نظر قرار دهید و ببینید چه برداشتی از آنها دارید. بعد همین کار را درحالت باز انجام دهید و تفاوت را بسنجید. فراموش نکنید که طبق تحقیقات متعدد بدن و ذهن تاثیرات دوسویه بر یکدیگر دارند.

با مقدمات گفته شده اکنون سراغ برخی از نشانه ها می رویم:

-      چانه جلو آمده: نشانگر مردی با اندکی تستوسترون بیشتر است. تستوسترون اغلب ما را به یاد عضله می اندازد ولی بر اساس مطالعات رواشناس رفتاری پیتر کولت چانه جلو آمده نشانگر مسئولیت پذیری بیشتر است. این افراد معمولاً به مسئولیتهای کم قانع نیستند.

-      گزیدن لبها: گاهی می بینیم که یک چهره معروف ناچار به پذیرش اشتباه خود می شود. در این حالت اگر دقت کنید، لبها غنچه شده یا به سمت داخل گزیده می شوند. طبق تحقیقات جو ناوارو متخصص زبان بدن این کار پاسخی تکاملی است که هنگام اظهار پشیمانی یا پذیرش خطا صادر می شود و از تکامل پاسخ خوردن غذای فاسد ایجاد شده است و به ما کمک می کند با شرایط یا عواطف منفی کنار بیاییم.

-      دست دادن: احتمالاً شما هم شنیده اید که محکم دست دادن در ایجاد رابطه مثبت خصوصاً برای اولین ملاقات بسیار موثر است. تحقیقات نشان می دهند که افرادی که ضعیف دست می دهند یا باصطلاح دستشان مثل ماهی مرده است، به عنوان افراد ضعیف تلقی می شوند.

چرخاندن دست به گونه ای که دست شما بالا قرار گیرد نیز نشانه ای بر تسلط است. کشیدن دستها به سمت خود نیز علامت دیگری از تسلط است که چندین بار توسط دونالد ترامپ در دیدارهای رسمی استفاده شد. در این بازی قدرت، شخص با کشیدن طرف مقابل به فضای نزدیک خود، در واقع فضای خصوصی او را به خطر می اندازد. درباره فضای خصوصی این توضیح لازم است که هر فرد فضای خصوصی خود را  به چهار حوزه تقسیم می کند که بصورت فاصله قطری مشخص می شوند. دیگران بر حسب جایگاه خود در یکی از این چهار حوزه قرار می گیرند. این حوزه ها عبارتند از: فضای زوجین، فضای خانواده و دوستان، فضای اجتماعی و فضای عمومی. تعریف فواصل این حوزه ها برای فرهنگهای گوناگون و همچنین خانمها و آقایان متفاوت است اما بطور میانگین از این قرار است: تا 45 سانتیمتر فضای زوجین، از 46 تا 120 سانتی متر فضای خانواده و دوستان، از 121 سانتی متر تا 360 سانتیمتر فضای اجتماعی مانند همکاران و ... و از 361 سانتیمتر به بالا فضای عمومی. معمولاً وقتی کسی در فاصله ای کمتر از حوزه خود قرار گیرد، مغز آنرا به عنوان تخطی از هنجار تلقی می کند و شخص احساس ناامنی می کند.

-      ابروها: در زبان بدن ابروها اهمیت زیادی دارند. مطالعات دین آرچر رواشناس نشان می دهد که نشانه های ابرو از نشانه های نیمه پایینی صورت موثقتر هستند. برای آنکه به اهمیت آن پی ببرید لازم است یادآوری کنیم نیمه پایینی صورت شامل تمام نشانه های دهان از جمله خنده، فشردن دندانها و لبخند و ... هم هست.

اصطلاح درخشش ابرو به معنای بالابردن ابرو است که خانمها برای جذابتر شدن استفاده می کنند و در واقع باعث می شود چشمان آنها بهتر دیده شود.

دکتر پاول اکمن روانشناس معروف مطالعات دامنه داری بر روی حالات مختلف چهره انجام داده است و به نتایج زیر درباره ابرو رسیده است:

در زمان تعجب ابرو شکل هلال می شود. عصبانیت با پایین آوردن لبه داخلی ابرو و غم با ابروی پایین آمده و بالارفتن لبه داخلی ابروها مشخص می شوند.



Anger-Eyebrow

-      انگشتان:  وقتی انگشتان دو دست روی هم قرار می گیرند، دست حالت یک قلعه پیدا می کنند. این حالت نشانگر این است که شما با یک شخص باهوش، علاقمند و قایل اطمینان طرف هستید. به همین دلیل است که این حالت انگشتان در بین سیاستمداران، متفکران و چهره ها نیز بسیار محبوب است. برای آزمودن آن بد نیست کلمه Steepled Hands را در تصاویر گوگل جستجو کنید و خودتان نتیجه را ببینید. البته اگر می خواهید از این حالت انگشتان در مذاکره با شخص دیگری استفاده کنید متوجه باشید که استفاده ناگهانی در میانه صحبت به این معناست که شما اعتمادتان را به مکالمه از دست داده اید.

درباره انگشتان در زبان بدن تحقیقات فراوانی صورت گرفته است. علاوه بر حالت قلعه ای که نشانگر قابلیت اعتماد است، بر اساس مطالعات جو ناوارو، اگر شخص در هنگام مکالمه انگشت شستش بالا باشد بیشتر احتمال دارد که شخصی قابل اعتماد باشد.

-      فیگور قدرت: مطابق تحقیقاتی که در دانشگاه هاروارد انجام شده است، ایستادن در حالتی که در آن پاها به اندازه عرض شانه باز و دستان روی کمر قرار دارند، تستوسترون را شبیه سازی می کند. این حالت به فیگور قدرت (Power Pose) معروف است و یک حالت تکاملی باز است. زیرا حیوانات نیز به هنگام جنگ یا جفتگیری و ... که می خواهند قدرت خود را به رخ بکشند، پرها یا کرکها یا دست و پاهای خود را باز می کنند و حداکثر فضای ممکن را اشغال می کنند. البته فیگور قدرت انواع دیگری نیز دارد و مدلهای مشهور نیز از آن استفاده می کنند.

-      جمع شدن یا حالت بسته: همانطور که قبلاً گفتیم این حالت را وقتی می پذیریم که از موضوعی احساس ناراحتی می کنیم یا می خواهیم چیزی را پنهان کنیم. به عنوان مثال وقتی پا را روی پا می اندازیم یا دست به سینه می نشینیم.

-      باز کردن پاها: تانیا واکارکولسمساک محقق فوق دکترای دانگاه یو سی برکلی می گوید: برای مردان نشستن با پاهای باز نشانه ای از تسلط یا جذابیت است. کسانی که در قرار ملاقاتها به حالتهای گسترده می نشینند، در مقایسه با کسانی که این کار را نمی کنند، تمایل دارند جذابتر به نظر برسند. البته این موضوع برای خانمها درست نیست. در واقع این کار برای مردان علامتی از ثروت به شمار می آید. مشابه آنچه خانمها با زیورآلات می کنند.

-      نشان دادن کف دست: اگر شما می خواهید شنوندگان سخنرانی شما را بیاد آورند، با دستان باز صحبت کنید. کف دست باز نشانگر اطمینان است. مطالعات نشان می دهند اگر شما مطلبی را با دستان باز بیان کنید، تعداد بیشتری از مردم آنرا صادقانه می دانند و در مقابل اگر شما کف دست خود را بپوشانید، به نظر می رسد شما مطلبی را پنهان می کنید.

دستان مشت شده می تواند علامتی بر عصبانیت و دستان گره خورده می تواند نشانه ای بر بی قراری باشد.

-      پوشاندن دهان: چه در حال بازی باشید چه در حال مذاکره و چه در زندگی روزمره، یکی از راههای فهمیدن دروغ این است که ببینیم شخص دهان خود را با دست می پوشاند. البته پوشاندن دهان اغلب در کودکان اتفاق می افتد و در نوجوانان تبدیل به دست مالیدن به اطراف دهان و ریشها و در بزرگسالان تبدیل به حرکتی مخفی تر و پیچیده تر نظیر خاراندن کنار صورت یا بینی می شود.

-      تقلید آینه ای: آیا تا به حال توجه کرده اید کسی زبان بدن شما را کپی می کند؟ به عنوان مثال وقتی شما پاهای خود را قلاب می کنید، او هم همین کار را می کند. وقتی دست به سینه می نشینید، او هم دست به سینه می نشیند. نگران نباشید او نمی خواهد ادای شما را درآورد بلکه بطور ناهشیار به شما می گوید، شما عالی هستید.

تحقیقات بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان مانند ییل و اموری نشان می دهند که ما وقتی به صورت آینه ای از کسی تقلید می کنیم که احساس پیوستگی نسبت به او داریم. این عمل معمولاً ناهشیار است و طرفین هیچ یک بدان متوجه نمی کنند. تقلید آینه ای می تواند از دوران کودکی آغاز شود. زیرا بخشی از یادگیری کودکان از طریق تقلید است و از این راه همدلی را می آموزند و احساسات دیگران را درک می کنند.

-      چشم و نگاه: لئوناردو داوینچی می گوید: چشم آینه روح است. زیرا چشم بهترین ابزار برای شناخت و در عین حال کنترل، انتقال مفاهیم و همچنین ناکام سازی و نادیده گرفتن دیگران است. بطور کلی اگر کسی در هنگام صحبت ارتباط چشمی برقرار نمی کند یا نگاه خود را می دزدد، می خواهد چیزی را پنهان کند. سایت معتبر Psychology.com در مقاله می نویسد: وقتی شخصی به سمت چپ نگاه می کند، در حال به خاطر آوردن چیزی است در حالیکه اگر در حین صحبت خود یا دیگری به سمت راست نگاه می کند در حال فکر کردن به چیزی خلاقانه تر است: دروغ، کنایه، لطیفه و .... البته این جهتها برای افراد چپ دست برعکس هستند. نکته دیگر آنکه اگر کسی بدون پلک زدن و بصورت مستقیم به شما نگاه کرد در حالیکه سرش اندکی به یک سو خم شده است، نیز ممکن است تمام حقیقت را بیان نکند.

مردمک چشم نیز یکی از راههای صحبت با زبان بدن است. در افراد شاد و هیجانزده، مردمک چشم گشاد می شود. برعکس در فرد عصبانی مردمک چشم کوچک می شود. اکارت هی رییس سابق بخش روانشناسی دانشگاه شیکاگو و آمارا هس متخصص زبان بدن اتساع مردمک را با نشان دادن تصاویر مختلفیی از قبیل غذاهای خوشمزه، تصاویر دلپذیر، تصویر ناخوشایند و ... کد گذاری کردند و توانستند حالات مختلف از قبیل عصبانیت، ناراحتی، شادی، ترس و ... را با میزان گشادی مردمک از هم تشخیص دهند.

از سوی دیگر تحقیقات متخصص زبان بدن، بلیک ایسمن نشان می دهد اگر شخصی از لحاظ عاطفی هیجانزده باشد، بیشتر پلک می زند. بطور متوسط افراد حدود 6 تا 10 بار در دقیقه پلک می زنند. بنابراین اگر متوجه شدید کسی به طور مشخص بیش از حالت معمول در حضور شما پلک می زند، شاید به شما علاقمند باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

تروما و مغز

شاید تا بحال با افرادی که دچار سانحه شده اند یا مورد تجاوز قرار گرفته اند، برخورد کرده باشید. این افراد تقریباً نمی توانند هیچ خاطره دقیقی را از اتفاق به یاد آورند و گاهی دچار اختلال حواس، کابوس شبانه و یا افسردگی می شوند. و حتی در موارد پیشرفته تر ممکن است دچار اختلالات شدید روانی مانند مسخ واقعیت یا اسکیزوفرنی شوند. سوانح رانندگی، تجاوز و ... نمونه هایی از تروما هستند. تعریف دقیقتر تروما را خواهیم دید. اما سوال اصلی این است که چه اتفاقی در مغز رخ می دهد که شخص نمی تواند به سادگی آنرا فراموش کند و بر آن فائق آید؟

ابتدا اجازه دهید نگاهی کلی به ساختار مغز بیاندازیم. مغز انسان از سه قسمت تکاملی تشکیل شده است:


اختلال استرس پس از سانحه


-      مغز باستانی که در اصطلاح تخصصی مغز خزندگان (Reptilian Brain) نامیده می شود. قدیمی ترین قسمت مغز است و از زمان اجداد خزنده انسان وجود داشته است. نقش آن برقرار سازی کارکردهای حیاتی بدن است. مثلاً کنترل گردش خون و ...

-      سیستم کناری  یا جانبی (Limbic System) این قسمت نیز بخش غریزی مغز به حساب می آید و عواطف و مهمتر از آن با لذت سر و کار دارد. به عنوان مثال اگر شما سگی را نوازش کنید، احساس لذت می کند و ناخودآگاه دم خود را تکان می دهد.

-      نئوکورتکس یا قشر جدید مغز: این بخش از مغز جایگاه منطق، تصور، برنامه ریزی و کنترل است و همانطور که انتظار داریم، پیچیده تر است. اما نکته جالب این است که علیرغم پیچیدگی و پردازش بالا، از آنجا که این بخش مغز هشیار عمل می کند، از سایر قسمتهای مغز کندتر است.

وقتی مساله بقاء و زندگی در میان است، بخشهای اولیه مغز (مغز باستانی و سیستم کناری)، بخش هشیار مغز را نادیده می گیرند.


اختلال استرس پس از سانحه

آمیگدال یک قسمت کلیدی در سیستم کناری مغز است. این عضو وظیفه ایجاد و ارسال آلارم خطر را بر عهده دارد. همانگونه که می دانیم 3 پاسخ ممکن در مقابل خطر ناگهانی وجود دارد: مبارزه کردن (Fight)، فرار کردن (Flight) و در جای خود خشک شدن (Freeze).

اختلال استرس پس از سانحه

اختلال استرس پس از سانحه

اختلال استرس پس از سانحه

وقتی آلارم خطر به صدا در می آید، خون و اکسیژن به ماهیچه ها هدایت می شوند، آدرنالین در بدن جاری می شود و همه سیستمهایی که نقشی اساسی در بقا ندارند، خاموش می شوند.

عضو دیگری که از زنگ خطر دستور می گیرد، هیپوکامپ است. بطور معمول وظیفه هیپوکامپ، ایندکس کردن خاطرات است به گونه ای که ما بعداً بتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم. اما در زمان خطر هیپوکامپ ایندکس کردن خاطرات را متوقف می کند که البته همین امر باعث می شود بعداً دسترسی به خاطرات دشوار شود. در عوض هیپوکامپ شروع به پمپ کردن کورتیزول می نماید. مهمترین خاصیت کورتیزول این است که باعث توقف احساس درد می شود و ما می توانیم روی نجات و بقاء تمرکز کنیم.


اختلال استرس پس از سانحه

مکانیزمی که شرح آن داده شد، یک سیستم ایمنی سنتی، تکاملی و البته سریع است که بدن به شکلی زیرکانه برای محاظت از خود بکار می گیرد.

 برای آنکه عملکرد قسمتهای مختلف مغز را بهتر متوجه شویم، مثالی می زنیم:

فرض کنید شما در کافی شاپ در حال صرف قهوه هستید. مغز باستانی ضربان قلب شما را مدیریت می کند. لذت نوشیدن قهوه توسط سیستم کناری پردازش می شود و نئوکورتکس مغز شما در حال برنامه ریزی برای کارهای آتی است. حالا فرض کنید کسی ناگهان از پشت، با جسمی سخت به سر شما ضربه ای وارد کند. چه اتفاقی می افتد؟ در این حالت بطور ناخودآگاه آمیگدال فعال شده و زنگ خطر را به صدا درمی آورد. پاسخی که شما می دهید به مغز منطقی شما بستگی ندارد بلکه به بخشهای غریزی مغز برمی گردد.


اختلال استرس پس از سانحه

ضربه خوردن از پشت سر نمونه ای از تجربه سانحه ای یا تروما است. وقایع دیگر نیز می توانند تروما ایجاد کنند. مانند: جنگ، تجاوز، تصادف با اتوموبیل و .... تروما وقتی اتفاق می افتد که شخص با واقعه ای خارج از کنترل غافلگیر می شود. در این حالت مغز غریزی کنترل کامل بدن را بر عهده می گیرد.

تروما می تواند به PTSD (Post Traumatic Stress Disorder) یا اختلال استرس پس از سانحه منجر شود. اجازه دهید این مفهوم را با ذکر مثالی روشن کنیم. فرض کنیم در خانه ای به طور معمول خانم خانه مسئولیت مدیریت داخلی و حفظ نظم خانه را برعهده دارد. ناگهان حادثه ای اتفاق می افتد. مثلاً سیم برق یکی از تجهیزات الکتریکی ناگهان آتش می گیرد. پدر خانواده به سرعت مدیریت امور را در دست گرفته و بعد از قطع فیوز مربوطه و دور کردن اعضای خانواده، دوشاخه برق را از پریز خارج می کند. بعد از مدتی اوضاع به حالت عادی بازمیگردد و خانم دوباره کنترل را در دست می گیرد. در عین حال هر دو به موضوع تکرار مجدد اتفاق، حساس هستند و در صورت استشمام بوی سوختگی مرد سریعاً عمل می کند تا حادثه دوباره اتفاق نیافتد. پس از چند روز این حساسیت نیز از بین می رود. تا اینجا مشابهت مثال را با عملکرد مغز دیدیم. اما اگر حادثه وسیعتر و دامنه تر باشد، چه اتفاقی می افتد؟ مثلا اگر آتش سوزی تمام خانه را دربرگیرد؟ مسلماً اوضاع در کوتاه مدت -و یا حتی هرگز - به حالت معمول بازنمی گردد. این اتفاق دقیقاً همان PTSD است.

حال دوباره به ساختار مغز بر می گردیم. در اینجا چند نکته دیگر وجود دارد:

-نخست آنکه پس از تروما مغز تلاش می کند اوضاع را به حالت عادی بازگرداند. بنابراین سعی می کند خاطرات پراکنده را مجدداً ایندکس بندی کند و مدتی آشفتگی کاملاً طبیعی است. اما اگر این آشفتگی یا درستتر نشانه های اختلال بیش از یک ماه بطول بیانجامند، می گوییم شخص درگیر PTSD شده است.

- دیگر آنکه اگر تروما خیلی شدید باشد، آمیگدال حساس شده و ممکن است بارها و بارها با تحریکهای کوچک و معمولی فعال شود. از سوی دیگر مفز خاطرات شدید تروما را با کلمه کلیدی خطر ایندکس می کند و بنابراین در کوچکترین خطر، خاطرات بیاد آورده می شوند.

- اگر تروما چندین بار اتفاق بیافتد مثل کودکانی که مورد آزار جنسی مکرر قرار می گیرند، PTSD پیچیده شکل می گیرد. زیرا مغز هنوز بر مشکل اول فائق نیامده است که مشکل دوم اتفاق می افتد. در این حالت مانند اینکه مغز اتصالی کرده باشد، تجربه تروما با هر ماشه چکان (Trigger) تکرار می شود. آلارم فعال شده و خاطرات که در مغز کناری هستند، تجربه می شوند. این ماشه چکان می تواند هر چیزی باشد: یک رنگ یا بوی خاص، یک صدا، یک احساس خاص و ...

اختلال استرس پس از سانحه

خب گفتیم که مطابق مرجع اختلالات روانی، اگر نشانه های اختلال حداقل یک ماه باقی بمانند، آنرا به عنوان PTSD تشخیص می دهیم. اما این نشانه ها چه هستند؟

-      افسردگی

-      گریه بسیار زیاد

-      و یا در آنسوی طیف بی احساسی کامل (Numbness)

-      کابوس شبانه

-      فلاش بک (تجربه مجدد تروما)

-      استرس

-      احساس بیماری

-      شرم یا گناه

-      عدم توانایی در کسب لذت جنسی

-      کناره گیری اجتماعی

-      حساس شدن به ماشه چکانها

از طرف دیگر این نشانه ها می توانند به مشکلات دیگری منجر شوند. مانند:

-      سوء مصرف الکل و داروهای فراموشی

-      آسیب زدن به خود

-      گسستگی از واقعیت

برخی از نشانگان می توانند مخصوص به ترومای خاص باشند. مثلاً برای کسانی که مورد آزار دهانی قرار گرفته باشند، ممکن است ترس از دندانپزشکی اتفاق بیفتد.  نشانه دیگری که بسیار مشاهده می شود این است که شخص دیگر شبیه حالت قبلی خود نیست و گاهی حالت گوش بزنگی پیدا می کند.

نکته مهمی که باید بدان توجه شود این است که افراد با یکدیگر متفاوتند و شما نمی توانید پیش بینی کنید که تروما چه تاثیری بر هر فرد خواهد گذاشت و حتی در یک فرد نیز ممکن نشانه ها از یک روز به روز دیگر تغییر کنند.

سوالی که بسیار پرسیده می شود این است که در برخورد با فردی که درگیر تروما شده است، چه باید کرد؟ و چطور می توان فهمید چه اتفاقی افتاده است؟

نخست آنکه اگر مشاهده کردید که شخص در حالتی بسر می برد که که از خاطرات تروماتیک پریشان شده است، سعی کنید با سوالات ساده و غیرحمایتی او را به اینجا و اکنون بازگردانید. سوالاتی مانند آیا تشنه هستی؟ یا یک لیوان آب می خواهی؟ و ...

دیگر آنکه انتظار یک داستان خطی و منطقی نداشته باشید. بپرسید اکنون چه چیزی را به یاد می آوری؟ سعی کنید سوالات به شکلی باشد که از قسمت غریزی مغز به سمت قسمت منطقی حرکت کنید. مثلاً بپرسید چه چیزی را به صورت فیزیکی احساس کردی؟ یا چه چیزی دیدی؟ (بجای آنکه بپرسید چه اتفاقی افتاد). حتی می توانید اتفاقات را از شخص جدا کنید. به گونه ای که انگار شخص فیلمی را مشاهده کرده است.

نکته آخر اینکه تمام این حالات واکنشهای طبیعی مغز برای حفاظت از خود است. با این نگاه سعی کنید شواهد لازم را خودتان پیدا کنید.

منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت سوم)

کیفیت و مسئولیت در کودکان

مهارت سوم: کیفیت و مسئولیت پذیری: شاید برای شما این سوال پیش آمده باشد که چرا ما دو مقوله کیفیت و مسئولیت پذیری را در یک عنوان آورده ایم. باید بگوییم که هرچند این دو مفاهیمی جدا از هم هستند ولی بسیار در هم تنیده و مرتبطند. چرا که کودک از طریق مسئولیت پذیری و درونی سازی انگیزه انجام کارها، کیفیت انجام کارها را بالا می برد. به عبارت بهتر مسئولیت پذیری یعنی پذیرش و انجام کامل و درست یک کار. و واضح است که تنها از این طریق می توان به کیفیت در یک کار رسید. اجازه دهید ابتدا کمی درباره کیفیت صحبت کنیم.

کیفیت در کودکان

در قسمتهای پیشین درباره مدیریت زمان و هزینه با هم گفتگو کردیم. اگر با اصول مدیریت پروژه آشنا باشید می دانید که زمان، هزینه و کیفیت سه راس یک مثلث هستند و مهمترین عوامل موثر در مدیریت پروژه را تشکیل می دهند. بطور مشابه آموختن مفهوم کیفیت، در کنار دو مفهوم دیگر پایه های موفقیت کودک در زندگی را تشکیل می دهند. والدین وظیف دارند کاری کنند که کودک به کیفیت انجام کار حساس شود و میان انجام کار بصورت سرسری و باکیفیت تفاوت قایل شود. نکته مهم دیگر این است که در مدیریت پروژه همواره باید بین زمان، هزینه و کیفیت تعادل برقرار شود تا نقطه بهینه بدست آید. به عبارت دیگر تاکید بیش از حد بر یک یا دو عامل ممکن است به از دست دادن عوامل دیگر منجر شود. در اینجا نیز ما باید به کودک خود بیاموزیم که کیفیت در هر کار به چه معناست و تا چه اندازه ای اهمیت دارد و علاوه بر آن کودک باید یاد بگیرد که برای بدست آوردن کیفیت مناسب و قابل قبول چه میزانی از زمان و هزینه موردنیاز و قابل قبول است. تاکید بیش از حد بر کیفیت بدون توجه به عوامل دیگر باعث می شود قسمتی از مغز کودک که در لوپ پیشانی قرار دارد و وظیفه بازداری را بر عهده دارد، مختل شده و احتمال ابتلا به اختلالهایی نظیر وسواس و عقاید متعصبانه و ... افزایش یابد.

در کنار آشناسازی کودک با کیفیت کار لازم است مسئولیت انجام کار و حفظ کیفیت را به کودک واگذار نماییم. والدین باید کم کم کارهای مربوط به کودک را به خود او واگذار کنند. برخی از مسئولیت هایی که کودک در سنین مختلف می تواند برعهده گیرد، از این قرارند:

مسئولیت در کودکان

-      در دو سالگی شستن دست و صورت و شانه زدن موها (با کمی کمک)

-      در سه سالگی لباس پوشیدن (با کمی کمک)

-      در چهار سالگی جمع کردن اسباب بازی های خارج از اتاق و انتقال به اتاق خود

-      در پنج سالگی خارج کردن و پهن کردن لباسهای شسته شده توسط ماشین لباسشویی

-      در شش سالگی مرتب کردن اتاق و وسایل خود و حمام کردن به تنهایی

-      در هفت سالگی جارو زدن با جاروبرقی، گرم کردن غذای کنسرو شده، درست کردن تخم مرغ آب پز، آماده کردن وسایل مدرسه و ...

نکته مهم دیگر درباره سالهای ابتدای دبستان است. پدر و مادر باید بر انجام تکالیف و آماده سازی وسایل مدرسه کودک نظارت داشته باشند ولی مسئولیت انجام آنرا بر عهده فرزند قرار دهند. بسیاری از والدین شکایت می کنند که فرزندشان از انجام وظایف درسی خود طفره می رود. بیاد داشته باشید که تا زمانی که شما بیش از فرزندتان نگران انجام این وظایف هستید، کودک خود را برای انجام این مسئولیت آماده نمی بیند.

مسئولیت در کودکان

در قسمتهای بعد درباره سایر مهارتها صحبت خواهیم کرد.

منبع: +


مطالب مرتبط:
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت اول)
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت دوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

یازده نشانه اوتیسم

نشانه های اختلال اوتیسم

همانگونه که می دانید تشخیص و مداخله زودهنگام برخی بیماری ها نقش بسیار مهمی در جلوگیری از گسترش و یا بهبود آنها دارد. اوتیسم از جمله این بیماریهاست. اما چگونه نشانه های اوتیسم را تشخیص دهیم؟

می دانیم که در اوتیسم، فرآیند اجتماعی شدن دچار اختلال می شود. بنابراین نیاز است ما فعالیتهای تعاملی و اجتماعی را پایش نماییم که در این فرآیند دخالت دارند. اما قبل از هر چیز لازم است که بدانیم در هر مرحله سنی چه فعالیت اجتماعی مورد انتظار است. به عبارت دیگر نقاط عطف رشد اجتماعی را بشناسیم.

پیش از ورود به مراحل مختلف رشد اجتماعی، لازم است دو نکته را یادآور شوم:

1-       بهتر است در کنار پایش نشانه ها، از سلامت جسمی کودک خود مطمئن شوید. بویژه لازم است حتماً سطح شنوایی فرزند خود را سنجش نمایید.

2-      وجود نشانه های اوتیسم در کودک لزوماً به معنای اوتیستیک بودن او نیست. این نشانه ها مراجعه به متخصص روانی را  الزام می نمایند.

 

با این مقدمه، نشانه های اوتیسم در مراحل مختلف رشد به شرح هستند:

نشانه های اختلال اوتیسم

مرحله اول: کودک طبیعی در حدود 5 ماهگی، شروع به ایجاد اصوات ساده می کند. پس دقت کنید برای کودک شما این موضوع چه زمانی اتفاق می افتد.

 

مرحله دوم: در حدود 6 تا 9 ماهگی، کودکان با والدین ارتباط چشمی برقرار می کنند و در مقابل لبخند، می خندند. کودکان اوتیستیک، گرایش به اجتناب از ارتباط چشمی دارند.

 

مرحله سوم: در همین بازه سنی اگر کودک صدایی تولید کرد، شما نیز همان را تکرار کنید و منتظر عکس العمل کودک بمانید. کودکان دارای اوتیسم معمولاً در این بازی نوبتی شرکت نمی کنند. همچنین علاقه ای به بازی دالی موشه ندارند.

 

مرحله چهارم: در حدود 10 ماهگی، معمولاً کودک به صدا کردن نام خود عکس العمل نشان می دهد. کودک اوتیستیک، کسی را که سعی در جلب توجه او دارد، نادیده می گیرد و خود نیز سعی نمی کند توجه کسی را جلب کند. البته همانطور که پیشتر گفتیم بهتر است ابتدا از طبیعی بودن سطح شنوایی کودک مطمئن شده باشیم.

 

مرحله پنجم: در حدود یک سالگی بیشتر کودکان به اشیاء مختلف اشاره می کنند، دست خود را تکان می دهند، به اجسام چنگ می زنند و تلاش می کنند حرف بزنند. تاخیر در هر یک از این فعالیتها ممکن است نشانه ای بر اوتیسم باشد.

 

مرحله ششم: حساسیت کودک خود را به صدای بلند و تماس فیزیکی بسنجید. بیشتر کودکان دارای اختلال اوتیسم، به صدای بلند مانند آژیر پلیس یا صدای کامیون و .. حساس هستند. همچنین دوست ندارند در آغوش گرفته شوند یا لمس شوند. گاهی نیز به درد واکنشی کمتر از میزان طبیعی نشان می دهند.

 نشانه های اختلال اوتیسم

مرحله هفتم: به تمرکز فرزند خود دقت کنید. کودک اوتیستیک روی اشیاء یا قسمتی از آنها (خصوصاً اشیایی که دوست دارند)، تمرکز می کنند و دیگران – حتی همسالان خود - را نادیده می گیرند.

 

مرحله هشتم: به حرکات کودک خود توجه کنید. کودکان اوتیستیک علاقه فراوانی به انجام حرکات تکراری بخصوص جلو و عقب رفتن مکرر، تکان دادن دستها و چرخیدن بدور خود دارند.

 

مرحله نهم: وقتی کودک در حال انجام بازی است، بازی جدیدی را شروع کنید. دقت کنید کودک چه می کند؟ کودکان اوتیستیک در مقابل تغییر روتینها یا شرایط به شدت مقاومت می کنند.

 نشانه های اختلال اوتیسم

مرحله دهم: دایره لغات کودک خود را بسنجید: در 18 ماهگی اغلب کودکان یک دوجین کلمه را ادا می کنند. در 2 سالگی کودکان معمولاً ترکیبات دوکلمه ای را تقلید می کنند.

 

مرحله یازدهم: بیشتر کودکان دارای اختلال اوتیسم، تا حدود 18 الی 24 ماهگی بصورت طبیعی رشد می کنند. پس از آن در برخی مولفه های رشد شناختی و اجتماعی، متوقف شده یا عقبگرد می کنند. بنابراین چنانچه در هر یک توانایی های کودک خود ایستایی یا پسرفت مشاهده کردید، به متخصص روانی مراجعه نمایید.

 

نکته آخر اینکه تحقیقات متخصصان کانادایی نشان می دهد که استعداد کودکان دارای اوتیسم معمولاً دست کم گرفته می شود، حال آنکه این افراد می توانند به مدارج عالی در ریاضیات، علوم و حقوق و ... برسند.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت دوم)

دریافت فایل صوتی از اینجا

مدیریت مالی کودکان

مهارت دوم: مدیریت مالی: مدیریت مالی به معنای آنست که کودک مفهوم کسب درآمد، پس انداز کردن، و خرید کردن اصولی را بیاموزد. به این منظور بهترین روش آنست که هر چه سریعتر مفهوم شمارش پول به فرزند خود بیاموزید و پس از آن با اختصاص پول توجیبی، مسئولیت مالی آنرا به کودک واگذار کنید. در اینجا نیز مفاهیمی مطرح است که از این قرارند:

بودجه بندی :  بودجه بندی یصورت ساده به این معناست که پیش از دریافت پول مراکز هزینه مشخص شده و به ازای هر کدام یک صندوق قرار می دهیم. مثلاً برای کودکان این صندوقها می توانند اسباب بازی، خوراکی، لباس، کتاب و ... باشند. به ازای هر مبلغ ورودی این صندوقها شارژ می شوند و بعد کودک با مسئولیت خودش و نظارت و راهنمایی فعال والدین از این صندوقها هزینه می کند.

توصیه جانبی من این است که شما می توانید برای هدایت فرزندتان بسته های تشویقی قرار دهید. مثلاً قرار بگذارید که در زمان خرید کتاب به هر میزانی که کودک هزینه می کند، شما نیز به همان میزان برایش کتاب خریداری می نمایید.

پس انداز: مفهوم دیگری که کودک باید در کنار بودجه بندی فرا بگیرد و با آن ارتباط برقرار کند، پس انداز است. موثرترین روش آنست که یکی از صندوقهای بودجه به پس انداز اختصاص یابد و کودک مدیریت آنرا خود بر عهده گیرد. والدین می توانند هر از چند گاهی کودک را راهنمایی کنند که با پس انداز خود یک خرید بزرگ و دلخواه انجام دهد. این کار باعث می شود لذت خرید بزرگ، پس انداز کردن را تقویت کند و در ذهن کودک نهادینه شود.

خرید موثر: زمانی گفته می شد: پول درآوردن سخت است و گرنه خرج کردن را که همه بلدند. امروزه می دانیم که این دیدگاه اشتباه است و خرج کردن یا به عبارت عام تر هزینه کردن حداقل به میزان کسب درآمد مهم است و اینطور نیست که همه هزینه کردن را بشناسند. در سازمانها اهمیت هزینه کردن حتی از فروش کالا و خدمات نیز مهمتر است. زیرا امروزه با بالارفتن رقابت، قیمتها معمولاً توسط بازار تعیین شده و در حداقل سطح ممکن نگه داشته می شود و درواقع سود بیشتر از هزینه کمتر حاصل می شود که آن هم از دو طریق بالابردن بهره وری و خرید موثرتر بدست می آید. اما در خانواده ها هم گاهی می شنویم که فلانی خیلی خوب خرید می کند. یعنی جنس خوب را با قیمت مناسب خریداری می کند و تقریباً همه آنرا یک مهارت ذاتی می دانند. برخلاف نظر غالب من معتقدم که این مهارت یک توانایی اکتسابی است و عمدتاً از طریق آموزشهای والدین فرا گرفته می شود.

اگر در افرادی که دارای این توانایی هستند، دقت کنیم، می بینیم که آنها نیز کمابیش همان کارهایی را می کنند که شرکتهای بزرگ بصورت سیستماتیک در واحدهای بازرگانی انجام می دهند. یعنی:

1-   برای خرید از قبل برنامه ریزی می کنند و از خریدهای هیجانی یا ناگهانی خودداری می کنند. هرچند که گاهی ظاهراً اینطور به نظر نمی رسد.

2-   برای خرید از منابع متعدد بهره می گیرند و تنها به یک منبع بسنده نمی کنند یا عبارت بهتر از اولین فروشگاه خرید نمی کنند.

3-   در زمان خرید عوامل متعدد را در نظر می گیرند. مثل کیفیت، امکان پس دادن جنس، گارانتی، حسن شهرت فروشنده و ...

4-   با منابع خرید مذاکره می کنند. این مذاکره می تواند چانی زنی، صحبت درباره کیفیت و ... باشد.

5-   در نهایت بر اساس اطلاعاتی که کسب می کنند، در زمان مناسب خرید می کنند و  وسواس به خرج نمی دهند.

درک و انتقال این مفاهیم به کودک کمک می کند که فرآیندهای مختلف مالی شناخته و مدیریت کند و احتمال موفقیت او در کسب و کار آتی بالاتر رود.

در قسمت بعد درباره کیفیت و مسئولیت با هم صحبت خواهیم کرد.



مطالب مرتبط:
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت اول)
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت سوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت اول)

دریافت فایل صوتی از اینجا

به فرزندان بیاموزیم

بی شک آرزوی هر پدر و مادری موفقیت پایدار و رو به رشد فرزندشان است و در این راه حاضرند تا حد امکان هزینه کنند. نمونه آن رونق روزافزون کلاسهای کمک درسی و آمادگی کنکور و هزینه های بالای مدارس غیرانتفاعی و خصوصی است. اما آنچه شاید کمتر بدان توجه می شود، سایر عواملی است که در موفقیت و سلامتی آتی کودکان دخالت دارند و در مدرسه یا دانشگاه یا آموخته نمی شوند یا آنکه در رشته هایی خاص و بصورت موردی بر آنها تاکید می شود. مثل مدیریت زمان، مدیریت مالی، جرات ورزی، مدیریت استرس و .... ایده اولیه این مطلب را از مقاله ای گرفتم که سالها پیش در جایی خواندم و متاسفانه فقط بخشی از عنوانین آنرا به خاطر دارم و نتواستم اصل مطلب را پیدا کنم. بهرحال من 19 مهارت را فهرست کرده ام که باید تا پیش از مستقل شدن کودکان از خانواده به آنها آموخت. نکته مهم این است که برای آموختن بسیاری از این مهارتها، لازم است ابتدا پدر و مادر خود آنها را فرا بگیرند. زیرا نخست آنکه بسیاری از پیچیدگیهای یک موضوع خصوصاً درباره مهارتها که دانش اجرایی و عملی هستند، تنها در زمان انجام آنها درک می شوند (Learning by Doing). و دوم اینکه بخش قابل توجهی از یادگیری کودکان از طریق الگوبرداری از والدین و افراد مهم صورت می گیرد. نکته دیگر این است که مهارتهای مورد بحث جدای از اصول اخلاقی و تربیتی است که والدین باید در پرورش فرزندان خود بکار گیرند و به نوعی فقط عوامل موفقیت به شمار می آیند. این مهارتهای مهم از نظر من اینها هستند:

مدیریت زمان

1-   مهارت اول: مدیریت زمان: یعنی اینکه به فرزند خود بیاموزیم چگونه از زمانی که در اختیار دارد، بیشتر بهره و فایده را ببرد. برای دستیابی به این هدف کودک لازم است مفاهیم زیر را بیاموزد:

-      اولویت بندی (Prioritizing):  اولویت بندی بدین معناست که کودک از میان انبوه گزینه های پیش رو، ابتدا کارهایی را انجام دهد که واقعاً لازم هستند. در این زمینه ماتریس کارهای فوری-مهم می تواند کارگشا باشد. در این روش همه کارها در چهار دسته، گروه بندی می شوند: فوری-مهم، فوری-غیرمهم، غیرفوری-مهم و در نهایت غیرفوری-غیرمهم. کارهای فوری-مهم کارهایی هستند که باید به سرعت انجام شوند و ممکن است پیش بینی شده یا پیش بینی نشده باشند. کارهای فوری-غیرمهم بهتر است سریعاً به دیگران واگذار شوند تا بوسیله آنها انجام شوند. کارهای غیرفوری-مهم کارهای زیرساختی هستند که معمولاً وقت و انرژی بیشتری طلب می کنند. بهتر است برای انجام این دسته کارها، زمانی از روز را اختصاص دهیم و همچنین بهتر است آنها را در مشارکت با دیگران انجام دهیم. کارهای دسته چهارم یعنی غیرفوری-غیرمهم را کنار می گذاریم.

اولویت بندی فعالیتها

-      زمانبندی (Scheduling): برای زمانبندی نیاز است فرزند شما بداند که هر فعالیت چقدر زمان می برد و این فعالیت چگونه به کارهای دیگر وابسته است. گاهی خروجی یک کار ورودی مرحله بعدی محسوب می شود . بنابراین تا زمانی که فعالیت اولی پایان نیابد، نمی توان فعالیت دومی را آغاز کرد. به عنوان مثال ابتدا باید میوه خریداری شود، سپس شسته شود. اما گاهی دو فعالیت را می توان همزمان انجام داد. مثلاً می توان تخم مرغ را برای آبپز شدن در ظرف قرار داد و در همان زمان سالاد را آماده کرد.

زمانبندی

-      خرد کردن کارها (Work Breakdown): برای آنکه اولویت بندی و زمانبندی کارها با دقت کافی انجام شود، فرزند شما باید یاد بگیرد چگونه کارها را به اجزای کوچکتر خرد کند. این کار همچنین کمک می کند، کودک واقعاً مراحل انجام یک کار را بفهمد و پیش از شروع کار درباره آن یک درک کلی داشته باشد.

-      کار تیمی و تقسیم کار: بسیاری از کارهایی که در حیطه خانواده وجود دارد، کارهایی است که نیازمند مشارکت دو یا چند عضو خانواده است. تقسیم کار به ما کمک می کند که آنها را  در زمان مناسب و زمانبندی شده به انجام برسانیم. همچنین کودک با انجام کار مشارکتی و آموختن مفهوم تقسیم کار، برای حضور موثر در اجتماع و محیط شغلی آماده می شود.

-      استفاده از زمانهای مرده: متاسفانه در کشور ما زمانهای تلف شده زیادی وجود دارد که معمولاً از آنها استفاده نمی شود. به کودک خود یاد دهید این زمانها را شناسایی و از آنها در بطور موثر استفاده کند. در تاکسی و اتوبوس می توان کتاب خواند یا به کتابهای صوتی گوش داد. می توان برنامه ریزی روزانه را در راه مدرسه انجام داد و ...

-      حساس بودن به زمان قرار ملاقات: نکته دیگری که درباره زمان وجود دارد این است که ما باید فرزند خود را به گونه ای پرورش دهیم که به زمانهای سررسید فعالیت یا قرار ملاقات حساس بوده و در جهت آن برنامه ریزی نمایند. این مهم تاثیر به سزایی در آینده اجتماعی و شغلی فزند ما بر جای خواهد گذاشت.

در قسمت بعد درباره مهارت دوم یعنی مدیریت مالی صحبت خواهیم کرد.



مطالب مرتبط:
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت دوم)
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت سوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

بیش فعالی: نگرانی والدین شهری امروز

دریافت فایل صوتی از اینجا

با کوچکتر شدن خانه های شهری و سایر الزامات شبه مدرنیته خصوصاً در کشوری مثل ایران و از طرف دیگر توجه بیشتر به کودکان برخی از اختلالها بیش از پیش نمایان می شوند. یکی از این اختلالها  کمبود توجه/بیش فعالی می باشد.

آنچه اکثر مردم درباره اختلال کمبود توجه ADD می دانند یا فکر می کنند که می دانند، این است که شخص مبتلا کسی است که نمی تواند تمرکز کند و اگر واقعاً نتواند تمرکز کند، دچار اختلال ADHD یا همان کمبود توجه/بیش فعالی است. اما این باور درست نیست و در واقع این دو اختلال معادل یکدیگر هستند. ADD یک اصطلاح تخصصی است که در سال 1987 جای خود را به اصطلاح ADHD داد. بر اساس آخرین استانداردها، ADHD به سه زیرگروه تقسیم می شود:

1)    بی توجهی یا کمبود توجه

2)    بیش فعالی یا تکانشی بودن

3)    هر دو (که بیش از همه شایع است)

بی توجهی یا کمبود توجه 9 نشانه دارد که بی دقتی، گوش ندادن و حواس پرتی از آن جمله اند. بیش فعالی یا تکانشی بودن نیز 9 نشانه دارد مانند: بی قراری (Fidget)، پیچ و تاب خوردن، بلند شدن مکرر از صندلی و ... . کسی دارای ADHD تشخیص داده می شود که 6 نشانه از 9 نشانه را حداقل به مدت 6 ماه داشته باشد. از آنجا که ADHD یک اختلال رشدی-عصبی محسوب می گردد، نشانه ها باید از سن 6 تا 12 سالگی ظاهر گردند.

اما چه چیزی سبب کم توجهی، تکانشی بودن و بیش فعالی می گردد؟ همانطور که احتمالاً حدس می زنید ما علت اصلی را دقیقاً نمی دانیم و طبق معمول تنها می دانیم این اختلال برآیند عوامل ژنتیکی و محیطی است. به عنوان دلیلی بر تاثیر ژنتیکی، تحقیقات نشان داده است که احتمال بروز این اختلال در خواهران و برادران مبتلا به آن بطور معناداری بیشتر است و این احتمال برای دوقلوهای همسان باز هم بالاتر است. البته این گفته بدین معنا نیست که DNA یکسان قطعاً بروز ADHD را پیش بینی کند و همین موضوع تاثیر محیط را نمایان می سازد.

علل اختلال کم توجهی بیش فعالی

از سوی دیگر تحقیقات می گویند که نمی توان بیش فعالی را به یک ژن خاص مربوط دانست بلکه ترکیبی از چند ژن معین، مشخص می کنند که این اختلال تا چه حدی شدید است. جالب است بدانید که این ژنها همانهایی هستند که در تنظیم مغز و انتقال دهنده های عصبی (Neurotransmitter ها) نقش دارند. همانگونه که می دانیم انتقال دهنده های عصبی، ترکیباتی شیمیایی هستند که پیام را از یک عصب (نورون) به عصب دیگر می رسانند. دوپامین یک انتقال دهنده عصبی خاص است که در رفتارهایی چون پاداش گرفتن، ریسک کردن و تکانشی بودن درگیر است. نوراپی نفرین انتقال دهنده عصبی دیگری است که در توجه و تحریک نقش دارد. اگر میزان دو انتقال دهنده مذکور کمتر از سطح طبیعی باشد، نشانه های ADHD ظاهر می شوند.

اختلال کم توجهی بیش فعالی انتقال دهنده عصبی

درمان بیش فعالی:

هر چند درمان این اختلال برای بیماران مختلف متفاوت است، اما همه روشهای درمان حول 2 متد رفتاردرمانی و دارودرمانی (و یا هر دو) قرار دارند. رفتاردرمانی برای کودکان بر آموختن مدیریت زمان و مهارتهای سازماندهی (البته بصورت غیر مستقیم) تمرکز دارد. به عنوان مثال به کودکان روتینهای ساختدار ساده ای آموزش داده می شود که با انجام آنها پاداش می گیرند. از آنجا که مشارکت والدین و معلمین در درمان ADHD مورد تائید قرار گرفته است، درمان تعامل والد-کودک و معلم-کودک می تواند مفید واقع شود.

روش دیگری که از سوی FDA (سازمان غذا و داروی امریکا) به عنوان تنها روش غیردارویی برای این اختلال تائید شده است، استفاده از نوروفیدبک است که در آینده بطور مفصل درباره آن صحبت خواهیم کرد.

برای بزرگسالان، رفتاردرمانی ممکن است روی روشهای کاهش حواس پرتی و نیز بهبود مهارتهای سازماندهی تمرکز داشته باشد.

در دارودرمانی نیز نخستین گزینه داروهای محرک مانند متیل فنیدات (با نام تجاری ریتالین) هستند که باعث می شوند، سطح انتقال دهنده های عصبی افزایش یابد. اما مشکلی که این دسته داروها (خصوصاً متامفتامین) ایجاد می کنند، اعتیادآور بودن آنها است که باید به عنوان محدودیت در دارودرمانی در نظر گرفته شود.

منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری