موضوعات روان فن آوری (PsychoTech)، اختلالات و متخصصان روانی

۱۵ مطلب با موضوع «اختلال روانشناختی» ثبت شده است

هیجان‌کوری یا آلکسیتیمیا چیست؟

آلکسیتیمیا


استفان دوبار ازدواج کرد. دوبار مراسم عروسی برگزار کرد و دوبار به خودش گفت: "کار درستی انجام می دهم". اما در واقع او از هیچ یک از آنها خاطره خوشی ندارد. در واقع هیچ خاطره خوشی از هیچ رابطه ای ندارد.

استفان با اولین همسرش در دوره پرستاری آشنا شد و پس از یک دوره طولانی نامزدی، در 22 سالگی با او ازدواج کرد. 3 سال بعد آنها از هم جدا شدند. استفان می گوید: او هیچگاه همسر مناسبی برای من نبود. 20 سال گذشت تا استفان دوباره بتواند با کسی پیوند زناشویی ببندد. در عکسهای عروسی دومش در تابستان سال 2009 می توان او را دید که لبخند بر لب دارد و شاد به نظر می رسد. اما این بار هم این وصلت، فرجامی جز جدایی نداشت. خودش می گوید لبخندهای آن روز لبخندهای آموخته شده بودند و هیچ احساسی پشت آنها نبود. من باید لبخند می زدم، چون دیگران از من این انتظار را داشتند.

اما شادی تنها هیجانی نیست که استفان با آن مشکل دارد. اشتیاق، شرم، تنفر، انتظار و حتی عشق. او این هیجان‌ها را درک نمی کند. " من فقط چیزی مبهم را احساس می کنم اما نمی توانم تشخیص دهم چه احساسی است". ترس، عصبانیت و گیج شدن تنها عواطفی هستند که استفان می شناسد. هر بار که او در موقعیت‌های احساسی قرار می گرفت، مثلاً وقتی که می خواست به کسی بگوید دوستت دارم، احساسی را در دل تجربه می کرد که برایش قابل تشخیص نبود و در نهایت به گیج شدن ختم می شد. با این وصف زندگی مشترک دومش هم در سال 2012 به پایان رسید. پس از جدایی از همسر دوم، استفان مدتها به رابطه خود فکر کرد و فهمید که مشکلی وجود دارد. او با یک روانپزشک ملاقات کرد. روانپزشک مشکل او را افسردگی تشخیص داد و برایش داروهای ضدافسردگی تجویز کرد. اما این داروها حال او را بدتر کرد. او در ژوئن 2015 در فیس بوک و توئیتر نوشت که قصد دارد خودکشی کند و پیش از اقدام به آن، کسی که استفان هرگز نفهید، چه کسی بوده به پلیس تلفن کرد و او را از مرگ نجات داد. پلیس او را به بیمارستان روانی تحویل داد و این بار بیماری او درست تشخیص داده شد: آلکسیتیمیا یا هیجان‌کوری (نارسایی هیجانی).


آلکسیتیمیا


حالا استفان در 52 سالگی می داند که دچار اختلال آلکسیتیمیا است. اختلالی که کمتر درباره آن تحقیق شده است و همین اواخر  در سال 2018 دکتر جوزف برد و همکاران او در دانشگاه آکسفورد پس از یک دهه پژوهش به آن سر و شکلی علمی داده اند. کلمه آلکسیتیمیا از ریشه یونانی به معنای "نبود کلمه برای هیجان" گرفته شده است. اما بر خلاف نام آن، پژوهشهای جدید نشان می دهند که این اختلال در واقع از عدم وجود یا ضعیف بودن عواطف و هیجانات سرچشمه می گیرد نه عدم وجود کلمه برای نامگذاری آنها. بهرحال هنوز هم در بسیاری از مراکز برای کمک به این بیماران برنامه شناخت عواطف مثلاً خواندن کتاب چرا عشق ارزشمند است نوشته سو گراهارد که به نوعی دایره المعارف هیجانهاست، پیشنهاد می گردد.

به جز آلکسیتیمیا دو اختلال مشابه دیگر نیز هستند که بیمار در شناسایی عواطف مشکل دارد: اختلالات طیف اوتیسم و اختلال شخصیت ضداجتماعی. در اختلالهای طیف اوتیسم تنها هیجانهای مرتبط با ارتباط و تعاملات اجتماعی ضعیف هستند ولی بیمار ممکن است هیجانات مختلف دیگر را تجربه کند. از سوی دیگر در شخصیت ضداجتماعی ندای وجدان یا هیجان همدلی و نوع دوستی وجود ندارند و یا بسیار ضعیف هستند.

بهرحال با پژوهشهای جدید، راه برای یافتن درمانهای جدیدتر اختلال هیجان‌کوری باز شده است. استفان اکنون با شناخت اختلال خود دریافته است که شغل پرستاری برای او مناسب نیست و پس از طی یک دوره آموزشی کوتاه مدت، اکنون به عنوان یک آزمونگر سیستمهای نرم افزاری کاری موفق را آغاز کرده است.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

یک داستان واقعی : مورد آمبر

مواد مخدر


خانم آمبر دستیار مدیر اداری در یک شرکت تولیدی بود که کار خود را بسیار رضایتبخش آغاز کرد. اما بعد از گذشت چند ماه رفتارهای عجیب و غریب او شروع شدند. تعداد تاخیرهای ورود و تماسهای او  مبنی بر کسالت داشتن، روز به روز بیشتر می شد. گرچه هنوز کیفیت کار او در سطح قابل قبولی قرار داشت، اما این بی نظمی‌ها‌ مدیرش را کلافه کرده بود. نکته‌ای که تقریباً همه دریافته بودند، این بود که این تاخیرها و مرخصی‌های استعلاجی معمولاً پس از دریافت حقوق یا علی‌الحساب بیشتر می شدند. از طرف دیگر خانم آمبر به رفتاری دیگر هم شهره شده بود: قرض گرفتن و پس ندادن و به همین دلیل هر کس سعی می کرد بهانه‌ای آماده داشته باشد تا بتواند از قرض دادن پول به او طفره برود.

چند ماه دیگر گذشت و رفتار خانم آمبر بیشتر تغییر کرد. بسیاری از پرسنل از طرز برخورد و نحوه صحبت کردن او خصوصاً در تلفن شکایت داشتند. اما مدیر اداری و مدیرعامل سعی می کردند از او حمایت کنند تا او دوباره بتواند به شرایط خوب گذشته برگردد تا اینکه یک روز خانمهای همکار گزارش دادند که او را در دستشویی، هنگام استشاق پودری سفید گیر انداخته اند. خانم آمبر اعتراف کرد که گردکوکائین مصرف می کند. او بلافاصله از کار اخراج شد اما چندین ماه گذشت تا جایگزین مناسبی به جای او گمارده شود.

مدیران همیشه آرزو می کنند که با پرسنلی که درگیر سوء مصرف مواد مخدر هستند، برخورد نکنند. اما با توجه به شیوع بالای مصرف این مواد، دیر یا زود برخورد خواهند داشت. متخصصین روانشناسی معتقدند رفتار سازمانی مدیران خانم آمبر مناسب نبوده است. آنها باید تمهیداتی به منظور آموزش‌ پرسنل و  ایجاد آگاهی درباره مضرات مواد مخدر و مشکلاتی که ممکن است در محیط کار برای آنها بوجود بیاورد، درنظر می‌گرفتند و از آن مهمتر از سازوکارها و آلارمهای هشدار دهنده مانند معاینات دوره‌ای یا سیستمهای پایش عملکرد پرسنل نیز استفاده می‌کردند و نکته آخر اینکه در یک سازمان نمی توان به انتظار نشست تا مشکلات خود به خود برطرف شوند و حتماً باید برای آنها چاره ای اندیشید. چه بسا در ابتدای مسیر بروز مشکل یک تذکر جدی می توانست آنرا به طور کامل برطرف نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

فن هراسی چیست؟

فن هراسی تکنوفوبیا


شاید شما نیر درباره فن هراسی یا تکنوفوبیا چیزهایی شنیده باشید. همانطور که از نامش بر می آید، تکنوفوبیا ترس از تکنولوژی های نوین و پیچیده به خصوص کامپوتر و ابزارهای دیجیتال است. من دوست دارم پیش از آنکه وارد بحث این اختلال شویم، کمی درباره تکنولوژیهای نوین صحبت کنیم.

امروزه تکنولوژی نوین حوزه های مختلفی از دانش را در بر می گیرد مانند: علوم کامپیوتری و کسب و کار دیجیتال (ِDigital Business) که بر خلاف بازاریابی اینترنتی یا فروش اینترنتی کل کسب و کار بر بستر الکترونیکی بنا می شود (مانند اسنپ، شبکه های اجتماعی و ...) ، اینترنت اشیاء (IoT) که در آن تجهیزات نیز به اینترنت متصل هستند و می توان به کمک آن سیستمهای هوشمند همچون خانه هوشمند، پارک هوشمند، سازمان هوشمند و ... ایجاد کرد، واقعیت مجازی (VR) و واقعیت افزوده (AR)، ابزارکهای پوشیدنی، ژنتیک (پروژه بزرگ رمزگشایی)، نانوتکنولوژی، داروهای زنده و هوش مصنوعی (Artificial Intelligence یا AI).

همانطور که می بینید سیستمهای کامپیوتری، محاسبات و توانایی های آنها در همه این حوزه ها حضوری پررنگ دارند. این توانایی ها در شاخه هوش مصنوعی به سرعت در حال افزایش است. هوش مصنوعی از عملکرد و سیستم مغز انسان الهام گرفته است و به شکل زیر تعریف می شود: هوش مصنوعی به سیستم‌هایی گفته می‌شود که می‌توانند واکنش‌هایی مشابه رفتارهای هوشمند انسانی از جمله درک شرایط پیچیده، شبیه‌سازی فرایندهای تفکری و شیوه‌های استدلالی انسانی و پاسخ موفق به آنها، یادگیری و توانایی کسب دانش و استدلال برای حل مسایل را داشته باشند. بیشتر نوشته‌ها و مقاله‌های مربوط به هوش مصنوعی، آن را به عنوان «دانش شناخت و طراحی عامل‌های هوشمند» تعریف کرده‌اند. (ویکی پدیا).

تفاوت کلیدی هوش مصنوعی در یادگیری و تطبیق سیستم است و می دانیم که این قابلیتها نقطه قوت انسان نیز هستند. زیرا آنچه باعث بقای انسان شد، قابلیت بیشتر در تطبیق است و آنچه باعث شد انسان بر سایر موجودات زنده برتری داشته باشد، توانایی بیشتر در یادگیری بود. پس این بار تکنولوژی در جایی شروع به پیشرفت کرده است که به جای آنکه نقطه ضعف انسان باشد، نقطه قوت اوست. برای آنکه اهمیت این موضوع را بهتر درک کنید، اجازه دهید چند مثال بیاوریم:

-      مورد اول مربوط شطرنج است. همانطور که قبلا هم گفته ایم، در سال 1965 هوبرت دریفوس فیلسوف مطرح آمریکایی و استاد دانشگاه برکلی ادعا کرد که در بازی شطرنج انسان همیشه کامپیوتر را شکست می دهد زیرا کامپیوتر شهود ندارد. این مساله در زمان آن آنقدر بدیهی بود که مورد پذیرش همگان قرار گرفت. چند سال بعد دریفوس در بازی شطرنج از کامپیوتر شکست خورد.

از آن به بعد نرم افزارهای شطرنج پیشرفت خیلی زیادی کرده اند. برای آنکه معیاری کمی بدست آوریم، می توانیم از امتیاز (Rating) در شطرنج کمک بگیریم و مطلبی را از سایت یک پزشک نقل کنیم. می دانیم که برای هر شطرنج باز در دنیا امتیازی محاسبه می شود که حاصل برد و باخت در مقابل افرادی با امتیاز بالاتر و پایینتر از خود اوست. برای استاد بزرگی امتیاز ۲۵۰۰ و برای ابر استاد بزرگی امتیاز ۲۷۰۰ نیاز است که در ایران تاکنون کسی به این امتیاز نرسیده. بالاترین امتیاز احسان قائم مقامی در سال 2005 بوده است معادل 2633 و قهرمان فعلی جهان مگنوس کارلسون نروژی است که سه سال متوالی قهرمان جهان شده است و بالاترین ریتینگ وی ۲۸۸۲ و در سال ۲۰۱۴ بوده است. اما همانطور که گفتیم در حال حاضر نرم افزارهای کامپیوتری شطرنج پیشرفت زیادی داشته اند. سه تا از بهترین نرم افزارها استاک فیش، کومودو و هودینی هستند که به ترتیب 3226، 3224 و 3192 امتیاز دارند. یعنی به راحتی می توانند قهرمانهای شطرنج را شکست دهند. این نرم افزارها اکنون سالهاست که در حال بهینه شدن و استفاده از دیتابیس انواع گشایش ها و تکنیکهای آخر بازی هستند.

گوگل برای آنکه سیستم هوش مصنوعی خود را بیازماید، یک بازی شطرنج بین استاک فیش و آلفازیرو ترتیب داد. آلفازیرو یکی از سیستمهای هوش مصنوعی گوگل است که می تواند بازیهای جدید را یاد بگیرد. به آلفازیرو فقط قواعد پایه آموزش داده شد و 8 ساعت فرصت تمرین و تقویت برایش در نظر گرفتند. بعد 100 مسابقه بین آنها برگزار شد. از 100 مسابقه، 72 بازی مساوی شد و در 28 مسابقه آلفازیرو پیروز شد. یعنی حتی بدون یک شکست. نکته جالب درباره این بازیها این بود که آلفازیرو روشهایی را انتخاب می کرد که نه به بازی انسان شبیه بود و نه به بازی کامپیوتر که اتفاقا این روشها موفق هم بودند. انگار هوش مصنوعی برای خودش روش منحصربفردی دارد. (وقتی این را برای دوستی تعریف می کردم می گفت خدا نکند هوش مصنوعی بخواهد هک کردن سیستمهای کامپیوتری را یاد بگیرد).

-      مورد دوم درباره سوفیا رباتی است که عربستان عنوان شهروندی به او داده و شما نیز حتما درباره او شنیده اید. این ربات با تکنولوژی هوش مصنوعی و توسط شرکت Hanson Robotics تولید شده است. در لحظه تولد وقتی به سوفیا گفته شد که قبلا نسخه های قدیمی تری داشته است، گفت آیا من هنوز هم  سوفیا هستم؟ و بعد وقتی از او پرسیدند چه الان حسی داری گفت کنجکاوی  و پرسید آیا شما هم درباره زندگی خود کنجکاو هستید؟

در مراسم اعطای حق شهروندی، او با تسلط و توانمندی به سوال‌های مختلف پاسخ داد. وقتی درباره روبات‌های شروری که در فیلم بلیدرانر به تصویر کشیده شده‌اند از او سؤال شد، گفت که انسان‌ها نباید نگران روبات‌ها باشند و به شوخی اضافه کرد: «شما یا زیادی ایلان ماسک می‌خوانید یا خیلی فیلم هالیوودی تماشا می‌کنید.» او افزود  «نگران نباشید، اگر با من خوب باشید، من هم با شما خوب خواهم بود. مرا به عنوان یک سیستم خروجی ورودی هوشمند کنترل کنید.». سوفیا در آخرین اظهار نظر خود گفته است که می خواهم خانواده تشکیل دهم.


فن هراسی تکنوفوبیا


-      مورد سوم مربوط به سیستم هوش مصنوعی فیس بوک است. فیس بوک از دو ربات (باب و آلیس) خود که از تکنولوژی هوش مصنوعی استفاده می کنند، خواست که در زمینه تجارت و مبادله کالا مذاکره کنند. پس از مدتی دو ربات زبان جدیدی برای ارتباط با هم اختراع کردند که انسانها قادر به درک آن نبودند. فیس بوک مجبور شد آنها را خاموش کند. سوال اینجاست آیا همیشه می توان رباتها را خاموش کرد؟


فن هراسی تکنوفوبیا


اکنون که مواردی را درباره هوش مصنوعی بیان کردیم، شاید بپرسید چه چیزی در هوش مصنوعی بر انسان برتری دارد و چرا سرعت یادگیری آن اینقدر بالاست؟ در جواب باید گفت که سه عامل اصلی وجود دارد:

نخست اینکه هوش مصنوعی از تراشه های دیجیتال استفاده می کنند که ذاتاً از نورونهای عصبی انسان بسیار سریعتر هستند . (در این زمینه بد نیست بدانید تراشه های با پایه پروتئینی یا زیست تراشه (BioChip) ساخته شده اند و در مرحله تجاری سازی هستند). دوم اینکه تجربه اولیه و پایه هر هوش مصنوعی، تجربه تکامل یافته و نهایی انسان است و سوم اینکه هوش مصنوعی در هر زمان به وب یعنی منبع بی پایان دانش بشری دسترسی دارد. در آینده ممکن است عامل چهارمی هم به آن اضافه شود: تبادل سریع و دقیق تجربیات بین سیستمهای هوش مصنوعی.

درباره عامل سوم شاید بد نباشد کمی دقیقتر توضیح دهیم. امروزه بیشتر مردم از سیستمهای دیجیتال و متصل به اینترنت به کرات استفاده می کنند. موبایل، تبلت، کامپیوتر و ... حداقل اینها هستند. اگر شما یک دستگاه اندرویدی دارید، گوگل این اطلاعات را از شما در اختیار دارد: مشخصات اصلی مثل اسم و جنسیت و سن و  غیره، درباره چه چیزهایی جستجو کرده اید، علایق شما، شغل احتمالی شما، محل زندگی و خواب شما، محل کار شما، مسیری که معمولا هر روز طی می کنید، اپلیکشینهایی که استفاده می کنید، دوستان شما و شماره تماس آنها، سایتهایی که معمولا سر می زنید، غذایی که دوست دارید و..... اگر گوشی شما دارای سیستم عامل iOS اپل است باز هم همین اطلاعات در پایگاه داده ابری اپل وجود دارند. حال فرض کنید تا چند سال دیگر و پیشرفت اینترنت اشیاء داده های مربوط به تمام تجهیزات منزل مثل ماشین لباسشویی، سیستم تهویه مطبوع، چراغها، اجاق گاز، یخچال و .. و همچنین کنترل آنها در اینترنت قرار گیرد و هوش مصنوعی هوس کند کمی شیطنت کند، چه اتفاقی می افتد؟

شاید بی دلیل نباشد که هوش مصنوعی، بیشتر کسانی را هراسناک کرده است، که اطلاعاتشان در این زمینه از سایرین بیشتر است: مثل سم آلتمن، مدیر پروژه بزرگ هوش مصنوعی اوپن سورس که معتقد است بزودی هوش مصنوعی از هوش انسانی پیشی خواهد گرفت یا نیک بوستروم مدیر ۴۲ ساله انستیتو آینده بشریت آکسفورد که نسبت به هوش مصنوعی دیدی منفی دارد یا بیل گیتس بنیانگذار مایکروسافت بزرگترین شرکت کامپیوتری دنیا که می گوید: من درک نمی کنم که چرا برخی مردم نسبت به هوش مصنوعی نگران نیستند. یا استفن هاوکینگ فیزیکدان و کیهان شناس مشهور، یا ایلون ماسک مالک شرکتهای بزرگ هوش مصنوعی چون تسلاموتورز و اسپیس ایکس یا ....

حالا زمان آن رسیده است که پرسش اصلی را مطرح کنیم:

آیا باید از هوش مصنوعی ترسید؟ آیا از روند هوش مصنوعی نگران شده اید؟

 

فن هراسی تکنوفوبیا


اگر شما هم نگران شدید، تبریک می گویم. حالا بهتر می توانید احساس یک فرد مبتلا به تکنوفوبیا را درک کنید. البته برای شما جای نگرانی نیست. در واقع من این اطلاعات را به گونه ای مطرح کردم که شما نیز ترس از تکنولوژی را تجربه کنید تا از این پنجره بهتر به این اختلال نگاه کنیم. اما افراد مبتلا به تکنوفوبیا نه تنها از هوش مصنوعی که از همه جنبه های دیجیتال هراس دارند. ملاکهای تشخیص فن هراسی اینهاست:

-      ترس فراوان یا ماندگار از تکنولوژی یا تجهیزات جدید

-      بالا رفتن سطح اضطراب وقتی که در معرض تجهیزات دیجیتال باشد.

-      احساس ناراحتی در کار کردن با ابزارهای دیجیتال

-      احساس غربت در استفاده از روشهای جدید

-      خودآگاهی فرد از ترس غیرمنطقی خود

-      ترجیح دادن روشهای قدیمی

فردی که به این اختلال مبتلا است، می تواند به روشهایی آنرا کاهش دهد: نخست کمک خواستن از دیگران برای انجام برخی کارها و دیگر کسب آگاهی و دانش. برای درمان اختلال فن هراسی نیز معمولاً از رفتاردرمانی شناختی (CBT)، رویارویی و منع پاسخ (ERP) و داروهای ضد اضطراب استفاده می شود.

منابع: + و + و +


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

استرس، ترس و اضطراب: تفاوتها

استرس ترس اضطراب


پس از اینکه مطلب پیشین یعنی ترس و اضطراب در کودکان را منتشر کردم، یکی از خوانندگان خوب روان فن آوری درباره تفاوت ترس و اضطراب پرسیده بودند که بهتر دیدم در پستی جداگانه به آن بپردازم و نیز تفاوت این دو را با استرس بیان کنم.

نخست بهتر است تعریف هر یک از این مفاهیم را بدانیم:

1-   استرس:

وقتی اتفاق می افتد که چیزی تعادل درون روانی شما را بر هم می زند. منبع استرس که آنرا استرس آور (Stressor) می نامیم، می تواند بیرونی و فیزیکی یا درونی و روانزا باشد. از آنجا که برای عملکرد طبیعی و ایجاد انگیزه در انسان، لازم است تعادل روانی کمی برهم بخورد، سطحی از استرس نیز بر عملکرد او تاثیر مثبت دارد. نمودار زیر رابطه سطح استرس و عملکرد را نشان می دهد.

 

استرس ترس اضطراب


همانطور که می بینید بازه ای از میزان استرس وجود دارد، که به آن منطقه آسودگی (Comfort Zone) می گویند. با بالا رفتن سطح استرس و خروج از این منطقه همچنان عملکرد افزایش یافته تا به حد نهایی خود برسد. از این به بعد دریافت استرس عملکرد را کاهش می دهد و معمولا گفته می شود که شما استرس دارید. هر چند شکل کلی نمودار برای همه انسانها تقریبا یکسان است، ولی محل قله نمودار برای افراد مختلف متفاوت است.

مثالی از استرس در محل کار می تواند احساس از دست دادن مشتری باشد که تا سطحی معقول، سبب می شود شما کیففیت خدمات خود را بالا ببرید. اما میزان بیش از حد آن به کار شما آسیب می رساند.

2-   اضطراب:

اضطراب تلاش سیستم روانی شما برای ایمن ماندن از طریق پیش بینی خطرات است و بصورت زیر تعریف می شود:

پاسخ عاطفی به منبع تهدید نامشخص.

مثال اضطراب در محل کار می تواند احساس دلشوره ناشی از شرایط سخت کاری باشد.

3-   ترس:

ترس تلاش سیستم روانی برای ایمن ماندن از طریق پاسخ به خطر است و به شکل زیر تعریف می شود:

پاسخ عاطفی به تهدید یا خطر معین.

این احساس نیز پاسخ تکاملی بدن به خطر است. مثال در محیط کاری می تواند احساس شما باشد، وقتی که رییس شما بگوید از کار شما راضی نیست و می خواهد شما را اخراج کند.

بنا بر آنچه گفته شد، می توانیم تعاریف را به صورت زیر خلاصه کنیم:

-      ترس: احساس فرد وقتی تهدید معین است و در زمان حال اتفاق می افتد و می تواند مثبت یا منفی باشد.

-      استرس: احساس فرد به تهدید معین در آینده. می تواند مثبت یا منفی باشد.

-      اضطراب: احساس فرد به تهدید نامعین و مبهم در آینده. همیشه منفی است.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

ترس و اضطراب در کودکان: آنچه طبیعی است و آنچه نیست

ترس و اضطراب در کودک و نوجوان


در دنیای کودکان بسیاری از مسایل و چیزها جدید و ناآشنا هستند. گشودگی آنها به کسب تجربه های جدید، باعث می گردد به سرعت بیاموزند و در ذهنشان طبقه بندی کنند. مثلاً ممکن است کودک به غذای داغ دست بزند و از آن به بعد غذا را داغ طبقه بندی کند. با افزایش تجربیات، واقعیتها از یکدیگر تفکیک و تدقیق می شوند: همه غذاها داغ نیستند و غذا وقتی داغ است که تازه سرو شده باشد. این تجربه های یکتای جدید، شیوه تعاملی خاص هر کودک را با دنیا و دیگران رقم می زنند و این شیوه تعاملی خاص نیز صفات پایدار و شخصیت او را در آینده می سازد. بنابراین آنچه ما شخصیت (Personality) فرد می نامیم، در واقع ساختار شناختی مغز فرد است که مانند اسلکت ساختمان به سادگی تغییر نمی کند و بر شناختهای پیشین بنا شده است.

از آنجا که هر کودک بر حسب سن و بطور طبیعی در مرحله ای از شناخت قرار دارد، می توان به صورت کلی ترسهای طبیعی هر کودک را هر سنین مختلف به صورت زیر بیان کرد:

-      نوزاد (Infant) و نوپا (Toddler): در این دوران بیشتر ترسهای کودک را ترس (اضطراب) جدایی از والدین، ترس از غریبه ها، صداهای بلند و اشیاء خیلی بزرگ تشکیل می دهند.

-      کودک 2 تا 4 ساله: ترس از جدایی از والدین، ترس از سگ و سایر حیوانات بزرگ، تاریکی، تنها خوابیدن، هیولا، صدای بلند یا ناآشنا، دزد.

-      کودک 5 تا 6 ساله: علاوه بر تمام ترسهای سن 2 تا 4 سال، این ترسها نیز افزوده می شوند: ترس از حشرات، غریبه ها، گم شدن، رعد و برق، ترس از زخم شدن یا آسیب بدن، ترس از بیماری یا مرگ.

-      کودک 7 تا 12 سال: با شروع فعالیت اجتماعی کودک، از حجم ترسها کم شده و اضطرابها آغاز می شوند. مانند اضطراب مسایل مدرسه و تکالیف، اضطراب عملکرد، اضطراب اجتماعی (حضور در جمع) و .... ولی هنوز ترسهایی هم بطور طبیعی وجود دارند: ترس از سگ، آتش، ترس از ارتفاع، تاریکی، رعد و برق، دزد، بچه دزد، آسیب دیدن، بیماری و مرگ، بلایای طبیعی، شخصیتهای کارتونی و ...

-      دوران نوجوانی: در دوران نوجوانی اضطرابها غالب می شوند: اضطراب و اشتغال ذهنی با زیبایی، مسایل مدرسه، اضطراب عملکرد، اضطراب اجتماعی، آینده شخصی، بلایای طبیعی و ...


ترس و اضطراب در کودک و نوجوان


البته همانطور که پیشتر هم گفتیم، بین کودکان مختلف و ترسهای آنها با توجه به تجربیات مختلف، تفاوت وجود دارد و در واقع هنگامی باید ترسها و اضطرابهای کودک را جدی گرفت که بصورت ناگهانی بروز کند و خارج از مرحله رشدی اتفاق بیافتد. برخی از نشانه هایی که باید توجه بیشتری به آنها مبذول شود، از این قرارند:

-      اجتناب از یک موقعیت یا مکان خاص

-      مقاومت در برابر جدایی از والدین (در سن بیش از 5 یا 6 سال)

-      ترسهای خاصی که کودکان همسن و سالش ندارند.

-      مشکل در خوابیدن یا بیدار شدن مکرر

-      کابوسهای شبانه متعدد

-      خجالت بیش از حد

-      مقاومت در برابر تغییر ( مثلاً مقاومت در مقابل تعویض لباس)

-      چک کردن های وسواسی

-      مشکل در دوست یابی

-      داشتن فرضهایی با بدترین پیش آمد ممکن.

در این موارد بهتر است که با روانشناس متخصص کودک مشاوره گردد.

منبع: +

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

اختلالهای روانی مدرن

اختلال روانی جدید


سایت معتبر Business Insider دیروز گزارش داد که احتمالا سازمان جهانی بهداشت (WHO) در نسخه جدید اختلالهای روانی که در سال 2018 منتشر خواهد شد، اختلال بازی کامپیوتری را نیز به این لیست خواهد افزود. به این بهانه علاوه بر معرفی شرایط این اختلال، چند بیماری روانی جدید که با گسترش کاربرد تکنولوژی در زندگی روزمره و تغییر ذائقه و رفتار مردم پدید آمده اند، را نیز معرفی می کنیم:


اختلال روانی جدید


1-   اختلال بازی کامپیوتری (Gaming Disorder):

سازمان جهانی بهداشت در پیش نویس لیست اختلالهای روانی، شرایط این اختلال را این سه شرط می داند:

-      اگر شخص در حین بازی کنترل خود را از دست بدهد.

-      اگر شخص بازی کردن را در اولویت زندگی خود و بالاتر از سایر علایق و فعالیتها قرار دهد.

-      اگر این کار به وضوح به تبعات منفی منجر شود.


اختلال روانی جدید

 

2-   وسواس یا اعتیاد گرفتن سلفی (Selfitis):

اصطلاح سلفیتیس اولین بار در یک خبر جعلی ابداع شد. اما این خبر جعلی باعث شد تا توجه محقیقن به این موضوع جلب شود و بلافاصله چندین پژوهش دانشگاهی بر روی آن آغاز شد. در پژوهشی که در دانشگاه ناتینگام صورت گرفت و نتایج آن در مجله معتبر سلامت روان و اعتیاد منتشر شد، 6 عامل از جمله توجه خواهی، عزت نفس، رقابت اجتماعی و ... بررسی شد که در نهایت این نتیجه حاصل شد که سلفی گرفتن واقعا گاهی می تواند اختلال منجر شود. خصوصاً آنجا بصورت وسواس یا اعتیاد بروز کرده و سبب افزایش اعتماد به نفس شود. اصل مقاله را می توانید در اینجا بخوانید.

 

برای آنکه به آثار این اعتیاد پی ببرید بد نیست نگاهی به آمار فراوان سوانح و مرگ و میرهای ناشی از سلفی گرفتن نگاهی بیاندازید. در اینجا می توانید لیست کامل (تا آنجا که در خبرها آمده است) این سوانح را از اکتبر 2011 تاکنون ببینید.

جدول زیر مقایسه آماری مرگ و میرهای ناشی از سلفی گرفتن  را در مقایسه با سایر موقعیتها مانند حمله کوسه، سقوط هواپیما و ... در سال 2015 نشان می دهد:


اختلال روانی جدید


نمودارهای زیر نیز آمار کشته شدگان را در سالهای 2014 و 2015 بر اساس موقعیت جغرافیایی و علت سانحه نشان می دهند:


مرگ و میر سلفی


مرگ و میر سلفی

 

3-   اختلال وسواس فکری عملی ولوم (VOCD):


اختلال روانی جدید

این اختلال که البته هنوز در لیستهای رسمی نیامده است، بیانگر اشتغال فکری و عملی با این موضوع است که عدد ولوم (بلندی صدا) دستگاههای صوتی و تصویری روی اعداد رُند مانند 5، 10، 15، 20  یا 10، 20، 30 و ... یا برعکس روی اعداد غیر رُند تنظیم شده باشد و درغیر صورت فرد با اضطراب برای تغییر عدد بلندی صدای آن مواجه می شود.


اختلال روانی جدید

 

4-   اختلال دزدی جبری قلم (Kleptopenia یا Kleptopenamania):

اختلال دزدی جبری (Kleptomania) که گاهی جنون سرقت نیز نامیده می شود، به احساس اجبار و اقدام کردن به دزدی اشیا کم ارزش یا اشیایی است که فرد به آنها نیاز ندارد و در واقع به انگیزه مالی صورت نمی گیرد . مثل شخصیت ماری در سریال برکینگ بد. اما گاهی در محیطهای اداری کسانی هستند که علاقه خاصی به برداشتن قلم و خودکار دیگران و جمع آوری آنها در میز و کشوی خود دارند. این افراد احتمالا به اختلال جدید کلپتوپنیا دچار هستند.


منابع: + و + و + و + و + و +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

مورد عجیب ایرانی ها

شخصیت هیجانی نمایشی ایرانی ها

چند وقتی هست که موضوعی فکرم را به خود مشغول داشته است:

-      چطور می شود که یکسال مردم ما دیوار مهربانی بسازند و آنرا به ممالک غرب و شرق صادر کنند و سال بعدش از آن دیوارهای مهربانی فقط دیوارهایش مانده باشد؟ مهربانی رفته است یا مهربانان نیستند؟

-      چه می شود که مردمی که شهره به فرهنگ دوستی و مهمان نوازی اند و به آن می بالند، به فحاشی و هتاکی در فضای مجازی هم مشهور شوند؟

-      چرا در ایران اگر به کسی بگویی شاخ اینستاگرام، خدای هکینگ یا ته معرفت قند در دلش آب می شود ولی کاربر فعال،  کارمند ماهر یا انسان شریف چنگی به دل نمی زند.

-      و هزاران مثال دیگر و دیگر ...


شخصیت هیجانی نمایشی ایرانی ها


از دوستانم که می پرسم، می گویند ما ایرانیها کلاً جوگیر هستیم. یا ما ملت افراط و تفریطیم. ولی آیا اینها از لحاظ علمی معنایی دارند؟ فکر می کنم از منظر جامعه شناختی این موضوع گسترده است و دانشگران خود را طلب میکند. اما اجازه دهید از دیدگاه روانشناختی نگاهی به آن بیاندازیم.

حتما شنیده اید که در بررسی شخصیت، یکی از شخصیتهای نمادین، شخصیت هیجانی-نمایشی (Histrionic) است.  این شخصیت با توجه خواهی (Attention-Seeking) یا تاییدخواهی (Approval-Seeking) و هیجان شدید ولی سطحی و زودگذر مشخص می شود. شخصیت نمایشی دوست دارد به هر بهایی طرف توجه باشد. برای او فرق نمی کند در هیات عزاداری باشد یا در مجلس پایکوبی. او به هر روش می خواهد که در مرکز محفل باشد. این شخصیت ممکن است هم کتاب در جستجوی زمان از دست رفته را در دست داشته باشد و هم عضو کانال تلگرامی شنگول آباد باشد. یک روز کتاب بی شعوری خاویر کرمنت بخواند و به به و چه چه کند و فردایش اتوموبیلش را وسط خیابان پارک کند و با قفل فرمان به عابر پیاده حمله کند.


شخصیت هیجانی نمایشی ایرانی ها


حتماً تا اینجا به شباهت شخصیت هسیتریونیک با آدمهای ابتدای مطلب پی برده اید. به نظر می رسد نیمرخ شخصیت هیجانی-نمایشی در کشور ما بالاست. حال پرسش اصلی این است: چه باید کرد؟

می دانید که مولفه های شخصیت پایدارند و به سادگی نمی توان آنها را تغییر داد. اما توصیه ما به شخصیتهای هیجانی-نمایشی اینهاست:

نخست اینکه پیش از هر تصمیم و انجام هر کاری این پرسشها را از خود بپرسید:

-      آیا من در تصمیم خود احساسی عمل نکرده ام؟

-      آیا دلایل من برای انجام این کار کافی هستند؟

-      دلایل من چه هستند؟

دوم اینکه بدانید این احساس همیشه هم بد نیست. اگر این حس در شما زیاد است، می توانید آنرا به انگیزه مبدل کنید تا بتوانید:

-      بهترین معلم باشید.

-      بهترین ورزشکار باشید.

-      بهترین بازیگر باشید.

-      و سایر فعالیتهایی که جنبه دیده شده را در خود دارند.

نکته اینجاست که فراموش نکنید، احساسی و مقطعی تصمیم نگیرید.


شخصیت هیجانی نمایشی ایرانی ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

چگونه به کودکی که همیشه عصبانی است کمک کنیم

کودک عصبانی خشمگین پرخاشگر


در خبرها خواندیم که در آخرین رده بندی جهانی (موسسه گالوپ سال 2017)، ایرانیان به عنوان عصبانی ترین مردم جهان گزارش شده اند. فارغ از هیاهویی که بعد از انتشار این گزارش به راه افتاد و اینکه این نظرسنجی بر اساس اصول درست انجام شده یا خیر و آیا می توان به آن استناد کرد یا خیر، یک حقیقت مسلم است: اینکه خشم و پرخاشگری در جامعه امروز ایران معضلاتی عمده به حساب می آیند. اینکه خشم را از پرخاشگری به عمد جدا کرده ام، برای نشان دادن این نکته است که عموماً خشم موضوعی درونی است. حال آنکه پرخاشگری نمودی بیرونی دارد و معمولاً خشم مقدم بر پرخاشگری و علت آن محسوب می شود.

تحلیل جامعه شناختی خشم امروز مردمان ایران، مجالی فراختر و دانشی افزونتر طلب می کند. علل پرخاشگری کودکان و روشهای برخورد با آن نیز در مطلبی در آینده خواهم آورد، اما امروز می خواهیم درباره رویکرد درست  برخورد با کودکانی سخن بگوییم که همیشه خشمگین به نظر می رسند.

امروزه محققین دریافته اند که معمولا خشم مداوم کودک، اتصالی (Connection) است که ما را به رنج (Pain) می رساند. بنابراین هنگامی که کودکی دایما خشمگین می شود، بهتر است به جای آنکه عصبانیت او را ببینیم به دنبال رنج نهفته او بگردیم. یکی از روشهایی که به والدین و بالینگران کمک می کند تا مشکل کودک را به درستی تشخیص دهند این است که نیت درک کردن (Intent to understand) داشته باشند. نیت درک کردن به این معناست که درباره کودک و تجربیاتش کنجکاو باشیم و این تجربیات را از دیدگاه او بنگریم و بررسی کنیم. این کار علاوه بر آنکه به ما کمک می کند، ریشه خشم را دریابیم به خودی خود موجب تخفیف خشم می گردد و کارکردی درمانی دارد. زیرا وقتی شما به تجربیات کودک اهمیت و علاقه نشان می دهید، در واقع به خود او اهمیت داده اید.

نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است، این است که برای درک کردن کودک نباید از کودک بپرسیم چرا از این موضوع عصبانی هستی؟ زیرا در این صورت او دلایلی می آورد که معمولا قابل قبول نبوده و ما مجبوریم آنها را رد کنیم. یا اینکه بپرسیم چرا این احساس را داری؟ و ....

روش درست این است که ما خشم کودک را بپذیریم و درباره آن کنجکاو باشیم و اجازه دهیم خود کودک ما را راهنمایی کند. مثلا می توانیم بگوییم: خب پس تو از فلان مساله عصبانی هستی. آیا درباره این قسمت یا آن قسمت؟

روش دیگری که به کودک خشمگین کمک می کند این است که او یاری کنیم تا بتواند هیجانات خود بشناسد و آنها را به سطح ارتباط (Communication) بیاورد. اگر هیجانات به سطح ارتباط نرسند، حالت انفجاری و مخرب پیدا می کنند ولی در سطح ارتباط سیگنالهای هیجانی (Emotional Signals) نامیده می شوند. نخستین قدم برای این کار این است که ما رابطه خود را با کودک مستحکم کنیم. تعریف رابطه (Relationship) میزان تاثیرگذاری بر دیگری است و این رابطه با کودک دوسویه است. کودک نیاز دارد دوست بدارد و دوست داشته شود. دکتر کریگ چایلدرس بالینگر معروف کودکان می گوید: من به تجربه دریافته ام که خشم و عشق درهم تنیده و گره خورده اند.

دومین قدم این است که کمک کنیم کودک تفاوت غم، نگرانی، خشم و سایر هیجانات را درک کند. با این کار می توانیم زمینه را برای تخفیف خشم آماده کنیم.

بطور کلی برای کاستن از خشم کودکان باید از ابزارهایی در خلاف جهت آن استفاده کنیم. گاندی می گوید: پادزهر هر چیز مخالف آن چیز است. پادزهر خشم می تواند عشق، ارتباط، شادی و ... باشد ولی مسلما خشم نمی تواند پادزهر خوبی برای خشم باشد.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

شخصیتهای دیسنی و اختلالات روانی

اختلالات روانی شخصیت های دیسنی

چند وقتی هست که با اکران سینمایی و پخش دی وی دی فیلم برادرم خسرو در شبکه خانگی بحث درباره اختلال دوقطبی داغ شده و حتی به محافل غیرتخصصی مانند دورهمی های دوستانه یا خانوادگی هم کشیده شده است. به نظر من این اتفاق خوبی است. زیرا ضمن آشنایی عامه مردم با این اختلال روانی، داغ و ننگ (Stigma) این بیماری نیز کمرنگتر می شود. با این اندیشه به فکر افتادم که معرفی کوتاهی بر فیلمهایی مانند این فیلم یا فیلم ذهن زیبا ( که درباره فردی با اختلال اسکیزوفرنی است) داشته باشم. در جستجو در وب به مطلبی برخوردم که کاراکترهای برخی انیمیشنهای شرکت دیسنی را از حیث بیماریهای روانی بررسی کرده بود. بد ندیدم این مطلب را به فارسی برگردانم.

 

10 شخصیت دیسنی با اختلال روانی جدی:


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


1-   السا (فروزن):

السا قادر است برف و یخ را تولید و کنترل کند. به همین دلیل همیشه از این می ترسد که مبادا به کسانی که دوستشان دارد آسیب برساند. به نظر می سرد السا به آگورافوبیا یا هراس از مکانهای شلوغ مبتلا باشد.

آگورافوبیا از جمله اختلالهای اضطرابی است که در آن فرد از حضور در مکانهای شلوغ و بسته و جاهایی که در آنها امکان گریز سریع وجود نداشته باشد، هراس دارد و همواره می ترسد کنترل خود را از دست بدهد.

علاوه بر آگورافوبیا، السا مبتلا به اختلال دیگری هم هست که باعث می شود قلعه ای یخی برای خود بنا کند: پارانویا یا اختلال بدگمانی. السا با این کار می خواهد خود را از گزند و آسیب دیگران در امان نگه دارد.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


2-   پو خرسه (وینی د پو):

هر کس که کارتون پوخرسه را دیده باشد، می داند که او همیشه در اطراف کندوها و کوزه های عسل می گردد و وقتی به عسل می رسد، کنترل خود را از دست می دهد و آنقدر عسل می خورد که به دردسر بیافتد. با اینکه پوخرسه شخصیتی دوست داشتنی و معصوم است ولی به نظر می رسد که از اختلال پرخوری روانی (Binge Eating) رنج می برد.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


3-   کاپیتان هوگ (پیتر پان):

در همه انمیشنهایی که کاپیتان هوگ حضور دارد، تمساحی هم هست که او را دنبال می کند. این تمساح یک ساعت را بلعیده است که کاپیتان هوگ از تیک تاک آن نزدیک شدن تمساح را متوجه می شود. علاوه بر آن، این تمساح یک دست کاپیتان هوگ را نیز خورده است. این حادثه یک سانحه کامل را برای کاپیتان هوگ رقم زده است و بنابراین کاپیتان هوگ از اختلال استرس پس سانحه (PTSD) رنج می برد. درباره اختلال PTSD قبلاً در اینجا صحبت کرده ایم.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


4-   اسکار (شیرشاه):

اسکار مثالی کلاسیک از دو اختلال روانی همراه (کاموربید) است:

شخصیت خودشیفته با شخصیت ضداجتماعی در کاراکتر او ترکیب شده اند. او هیچ توجهی به دیگران و حقوق آنها ندارد. او برادرش را بدون عذاب وجدان می کشد و سعی می کند پسرعمویش سیمبا را هم از بین ببرد.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


5-   ملکه شیطانی (سفیدبرفی و هفت کوتوله):

ملکه شیطانی در انمیشن سفیدبرفی و هفت کوتوله نیز یک مثال کلاسیک برای شخصیت خودشیفته است. او معتقد است که زیباترین و جذابترین زن در روی زمین است و دایماً از آینه جادویی خود تایید می گیرد. روزی که آینه می گوید سفیدبرفی زیباترین خانم دنیاست است، ملکه شیطانی قصد کشتن او را می کند.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


6-   بل (دیو و دلبر):

بل کودکی سختی داشته است. او مادرش را در کودکی از دست داده است و با پدری نامتعارف زندگی می کند. عشق بی حد و حصر او به کتاب و کتاب خواندن باعث شده است که او را در دهکده، دختری عجیب و غریب و مرموز قلمداد کنند.

وقتی که بل توسط دیو گرفتار شد، به جای فرار شروع به همدردی با دیو کرد و این نشان می دهد که او به نشانگان استکهلم (Stockholm Syndrome) دچار شده است. سندرم استکهلم وقتی اتفاق می افتد که شخصی با گروگانگیر خود احساس همدلی و همحسی می نماید و به او در رسیدن به اهدافش کمک می کند.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


7-   دیو (دیو و دلبر):

در انمیشن دیو و دلبر، دیو نیز شخصیت نامتعادلی دارد. خشم بسیار در رفتار او کاملاً آشکار است. خشمی که در اثر تبدیل او از شاهزاده ای مغرور به دیوی کریه منظر حاصل شده است و  در دراز مدت به تنهایی و افسردگی بدل شده است.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


8-   خرگوش سفید (آلیس در سرزمین عجایب):

هر بار که خرگوش سفید را در انیمیشن آلیس در سرزمین عجایب می بینیم، او برای انجام کار یا جلسه ای مهم عجله دارد. خرگوش سفید نه تنها از اضطراب آشکار رنج می برد، بلکه درگیر وسواس فکری-عملی نیز هست. زیرا اگر چیزی از جای خود برداشته شود، از نظر خرگوش هرج و مرج بزرگی اتفاق افتاده است.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


9-   ایور الاغه (وینی د پو):

هر کس که ایور الاغه در کارتون پو خرسه را می شناسد، می داند که او همیشه در حال نق زدن و شکایت کردن از بلاهایی است که بر سر او می بارد. کاملاً مشخص است که ایور الاغه به افسردگی و اختلال بدبینی مبتلا است.

زیباترین نکته درباره ایور الاغه این است که دوستانش او را همانگونه که هست می پذیرند و انتظار ندارند او به خاطر آنها تغییر کند.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


10-                  آریل (پری دریایی کوچک):

آریل به عنوان پری دریایی نوجوان مشکلات زیادی دارد. زیرا عاشق یک انسان شده است. کنجکاوی او درباره انسانها هربار توسط پدرش سرکوب شده است. ولی این سرکوبی نتیجه عکس داده و بدل به علاقه او به جمع آوری و دزدیدن اشیایی درباره انسانها شده است. این موضوع او را کاندیدای اختلالات احتکار (Hoarding Disorder) و دزدی اجباری (Kleptomania) می کند. درباره کلپتومانیا نیز قبلاً در اینجا صحبت کرده ایم.

در نهایت آریل فکر می کند که بدنش باید تغییر کند و به انسان مبدل شود. در اینجا نیز ابتلای او به اختلال بدشکلی بدنی (Body Dysmorphic) مطرح می شود. در بدشکلی بدنی، فرد نسبت به یک یا چند عضو بدن خود حساسیت و نارضایتی دارد و این نارضایتی به اندازه ای برایش اشتغال فکری ایجاد می کند که در زندگی طبیعی او اخلال ایجاد می شود.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

تروما و مغز

شاید تا بحال با افرادی که دچار سانحه شده اند یا مورد تجاوز قرار گرفته اند، برخورد کرده باشید. این افراد تقریباً نمی توانند هیچ خاطره دقیقی را از اتفاق به یاد آورند و گاهی دچار اختلال حواس، کابوس شبانه و یا افسردگی می شوند. و حتی در موارد پیشرفته تر ممکن است دچار اختلالات شدید روانی مانند مسخ واقعیت یا اسکیزوفرنی شوند. سوانح رانندگی، تجاوز و ... نمونه هایی از تروما هستند. تعریف دقیقتر تروما را خواهیم دید. اما سوال اصلی این است که چه اتفاقی در مغز رخ می دهد که شخص نمی تواند به سادگی آنرا فراموش کند و بر آن فائق آید؟

ابتدا اجازه دهید نگاهی کلی به ساختار مغز بیاندازیم. مغز انسان از سه قسمت تکاملی تشکیل شده است:


اختلال استرس پس از سانحه


-      مغز باستانی که در اصطلاح تخصصی مغز خزندگان (Reptilian Brain) نامیده می شود. قدیمی ترین قسمت مغز است و از زمان اجداد خزنده انسان وجود داشته است. نقش آن برقرار سازی کارکردهای حیاتی بدن است. مثلاً کنترل گردش خون و ...

-      سیستم کناری  یا جانبی (Limbic System) این قسمت نیز بخش غریزی مغز به حساب می آید و عواطف و مهمتر از آن با لذت سر و کار دارد. به عنوان مثال اگر شما سگی را نوازش کنید، احساس لذت می کند و ناخودآگاه دم خود را تکان می دهد.

-      نئوکورتکس یا قشر جدید مغز: این بخش از مغز جایگاه منطق، تصور، برنامه ریزی و کنترل است و همانطور که انتظار داریم، پیچیده تر است. اما نکته جالب این است که علیرغم پیچیدگی و پردازش بالا، از آنجا که این بخش مغز هشیار عمل می کند، از سایر قسمتهای مغز کندتر است.

وقتی مساله بقاء و زندگی در میان است، بخشهای اولیه مغز (مغز باستانی و سیستم کناری)، بخش هشیار مغز را نادیده می گیرند.


اختلال استرس پس از سانحه

آمیگدال یک قسمت کلیدی در سیستم کناری مغز است. این عضو وظیفه ایجاد و ارسال آلارم خطر را بر عهده دارد. همانگونه که می دانیم 3 پاسخ ممکن در مقابل خطر ناگهانی وجود دارد: مبارزه کردن (Fight)، فرار کردن (Flight) و در جای خود خشک شدن (Freeze).

اختلال استرس پس از سانحه

اختلال استرس پس از سانحه

اختلال استرس پس از سانحه

وقتی آلارم خطر به صدا در می آید، خون و اکسیژن به ماهیچه ها هدایت می شوند، آدرنالین در بدن جاری می شود و همه سیستمهایی که نقشی اساسی در بقا ندارند، خاموش می شوند.

عضو دیگری که از زنگ خطر دستور می گیرد، هیپوکامپ است. بطور معمول وظیفه هیپوکامپ، ایندکس کردن خاطرات است به گونه ای که ما بعداً بتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم. اما در زمان خطر هیپوکامپ ایندکس کردن خاطرات را متوقف می کند که البته همین امر باعث می شود بعداً دسترسی به خاطرات دشوار شود. در عوض هیپوکامپ شروع به پمپ کردن کورتیزول می نماید. مهمترین خاصیت کورتیزول این است که باعث توقف احساس درد می شود و ما می توانیم روی نجات و بقاء تمرکز کنیم.


اختلال استرس پس از سانحه

مکانیزمی که شرح آن داده شد، یک سیستم ایمنی سنتی، تکاملی و البته سریع است که بدن به شکلی زیرکانه برای محاظت از خود بکار می گیرد.

 برای آنکه عملکرد قسمتهای مختلف مغز را بهتر متوجه شویم، مثالی می زنیم:

فرض کنید شما در کافی شاپ در حال صرف قهوه هستید. مغز باستانی ضربان قلب شما را مدیریت می کند. لذت نوشیدن قهوه توسط سیستم کناری پردازش می شود و نئوکورتکس مغز شما در حال برنامه ریزی برای کارهای آتی است. حالا فرض کنید کسی ناگهان از پشت، با جسمی سخت به سر شما ضربه ای وارد کند. چه اتفاقی می افتد؟ در این حالت بطور ناخودآگاه آمیگدال فعال شده و زنگ خطر را به صدا درمی آورد. پاسخی که شما می دهید به مغز منطقی شما بستگی ندارد بلکه به بخشهای غریزی مغز برمی گردد.


اختلال استرس پس از سانحه

ضربه خوردن از پشت سر نمونه ای از تجربه سانحه ای یا تروما است. وقایع دیگر نیز می توانند تروما ایجاد کنند. مانند: جنگ، تجاوز، تصادف با اتوموبیل و .... تروما وقتی اتفاق می افتد که شخص با واقعه ای خارج از کنترل غافلگیر می شود. در این حالت مغز غریزی کنترل کامل بدن را بر عهده می گیرد.

تروما می تواند به PTSD (Post Traumatic Stress Disorder) یا اختلال استرس پس از سانحه منجر شود. اجازه دهید این مفهوم را با ذکر مثالی روشن کنیم. فرض کنیم در خانه ای به طور معمول خانم خانه مسئولیت مدیریت داخلی و حفظ نظم خانه را برعهده دارد. ناگهان حادثه ای اتفاق می افتد. مثلاً سیم برق یکی از تجهیزات الکتریکی ناگهان آتش می گیرد. پدر خانواده به سرعت مدیریت امور را در دست گرفته و بعد از قطع فیوز مربوطه و دور کردن اعضای خانواده، دوشاخه برق را از پریز خارج می کند. بعد از مدتی اوضاع به حالت عادی بازمیگردد و خانم دوباره کنترل را در دست می گیرد. در عین حال هر دو به موضوع تکرار مجدد اتفاق، حساس هستند و در صورت استشمام بوی سوختگی مرد سریعاً عمل می کند تا حادثه دوباره اتفاق نیافتد. پس از چند روز این حساسیت نیز از بین می رود. تا اینجا مشابهت مثال را با عملکرد مغز دیدیم. اما اگر حادثه وسیعتر و دامنه تر باشد، چه اتفاقی می افتد؟ مثلا اگر آتش سوزی تمام خانه را دربرگیرد؟ مسلماً اوضاع در کوتاه مدت -و یا حتی هرگز - به حالت معمول بازنمی گردد. این اتفاق دقیقاً همان PTSD است.

حال دوباره به ساختار مغز بر می گردیم. در اینجا چند نکته دیگر وجود دارد:

-نخست آنکه پس از تروما مغز تلاش می کند اوضاع را به حالت عادی بازگرداند. بنابراین سعی می کند خاطرات پراکنده را مجدداً ایندکس بندی کند و مدتی آشفتگی کاملاً طبیعی است. اما اگر این آشفتگی یا درستتر نشانه های اختلال بیش از یک ماه بطول بیانجامند، می گوییم شخص درگیر PTSD شده است.

- دیگر آنکه اگر تروما خیلی شدید باشد، آمیگدال حساس شده و ممکن است بارها و بارها با تحریکهای کوچک و معمولی فعال شود. از سوی دیگر مفز خاطرات شدید تروما را با کلمه کلیدی خطر ایندکس می کند و بنابراین در کوچکترین خطر، خاطرات بیاد آورده می شوند.

- اگر تروما چندین بار اتفاق بیافتد مثل کودکانی که مورد آزار جنسی مکرر قرار می گیرند، PTSD پیچیده شکل می گیرد. زیرا مغز هنوز بر مشکل اول فائق نیامده است که مشکل دوم اتفاق می افتد. در این حالت مانند اینکه مغز اتصالی کرده باشد، تجربه تروما با هر ماشه چکان (Trigger) تکرار می شود. آلارم فعال شده و خاطرات که در مغز کناری هستند، تجربه می شوند. این ماشه چکان می تواند هر چیزی باشد: یک رنگ یا بوی خاص، یک صدا، یک احساس خاص و ...

اختلال استرس پس از سانحه

خب گفتیم که مطابق مرجع اختلالات روانی، اگر نشانه های اختلال حداقل یک ماه باقی بمانند، آنرا به عنوان PTSD تشخیص می دهیم. اما این نشانه ها چه هستند؟

-      افسردگی

-      گریه بسیار زیاد

-      و یا در آنسوی طیف بی احساسی کامل (Numbness)

-      کابوس شبانه

-      فلاش بک (تجربه مجدد تروما)

-      استرس

-      احساس بیماری

-      شرم یا گناه

-      عدم توانایی در کسب لذت جنسی

-      کناره گیری اجتماعی

-      حساس شدن به ماشه چکانها

از طرف دیگر این نشانه ها می توانند به مشکلات دیگری منجر شوند. مانند:

-      سوء مصرف الکل و داروهای فراموشی

-      آسیب زدن به خود

-      گسستگی از واقعیت

برخی از نشانگان می توانند مخصوص به ترومای خاص باشند. مثلاً برای کسانی که مورد آزار دهانی قرار گرفته باشند، ممکن است ترس از دندانپزشکی اتفاق بیفتد.  نشانه دیگری که بسیار مشاهده می شود این است که شخص دیگر شبیه حالت قبلی خود نیست و گاهی حالت گوش بزنگی پیدا می کند.

نکته مهمی که باید بدان توجه شود این است که افراد با یکدیگر متفاوتند و شما نمی توانید پیش بینی کنید که تروما چه تاثیری بر هر فرد خواهد گذاشت و حتی در یک فرد نیز ممکن نشانه ها از یک روز به روز دیگر تغییر کنند.

سوالی که بسیار پرسیده می شود این است که در برخورد با فردی که درگیر تروما شده است، چه باید کرد؟ و چطور می توان فهمید چه اتفاقی افتاده است؟

نخست آنکه اگر مشاهده کردید که شخص در حالتی بسر می برد که که از خاطرات تروماتیک پریشان شده است، سعی کنید با سوالات ساده و غیرحمایتی او را به اینجا و اکنون بازگردانید. سوالاتی مانند آیا تشنه هستی؟ یا یک لیوان آب می خواهی؟ و ...

دیگر آنکه انتظار یک داستان خطی و منطقی نداشته باشید. بپرسید اکنون چه چیزی را به یاد می آوری؟ سعی کنید سوالات به شکلی باشد که از قسمت غریزی مغز به سمت قسمت منطقی حرکت کنید. مثلاً بپرسید چه چیزی را به صورت فیزیکی احساس کردی؟ یا چه چیزی دیدی؟ (بجای آنکه بپرسید چه اتفاقی افتاد). حتی می توانید اتفاقات را از شخص جدا کنید. به گونه ای که انگار شخص فیلمی را مشاهده کرده است.

نکته آخر اینکه تمام این حالات واکنشهای طبیعی مغز برای حفاظت از خود است. با این نگاه سعی کنید شواهد لازم را خودتان پیدا کنید.

منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری