موضوعات روان فن آوری (PsychoTech)، اختلالات و متخصصان روانی

۱۱ مطلب با موضوع «کودکان» ثبت شده است

بد برای همه، و بدتر برای کودکان

کودکان بدون طبیعت


در سالهای جنگ که هنوز زندگی شهری مثل این روزها نبود، بواسطه شغل پدرم به مدت چند سال آپارتمان نشینی را تجربه کردم. گرچه بیشتر اوقات بیرون از مدرسه من در بازی با هم سن و سالهای خودم و در باغهای اطراف آپارتمانمان گذشت و از این لحاظ با زندگی ماشینی امروز تفاوت داشت، اما این عیب را داشت که تعاملم را با پدر و مادرم کم کرد و از طرفی تا چند سال بعد که جنگ تمام شد و ما به منزلی ویلایی نقل مکان کردیم طعم واقعی زندگی طبیعی را نچشیدم. منزل جدید هم خانه ای سازمانی بود که دو حیاط بزرگ داشت. تقریباً شبیه چیزی بود که امروز به آن باغچه می گویند و ما در آن انواع درختان میوه مثل انار، زردآلو، توت سفید، شاتوت، پرتقال، لیمو و حتی موز هم کاشته بودیم. قسمتی هم برای انواع سیفی‌جات بود و قسمتی برای سبزیجات. و حصار باغچه را هم گلهای رز و درتخچه های شمشاد تشکیل داده بودند. هر چند روز یک بار بچه گنجشکی را می دیدیم که از لانه اش افتاده، یا جوجه بلبل خرمایی که تازه تمرینِ پرواز می کند، یا کبوتری که بالش شکسته و ...  . خود ما هم آلاچیقی بالای درخت داشتیم به سبک خانه خانواده دکتر ارنست.

هم‌نسلهای من که در شهرهای کوچک زندگی می کردند، هم همین خاطرات را دارند اما کودکان امروز، مخصوصاً در شهرهای بزرگ، حتی نمی‌توانند این زندگی را تصور کنند. جز اینکه تمام بازی آنها در اسباب بازی‌هایشان خلاصه می شود و تمام همبازیهایشان در والدینشان، همه دنیای کودکیشان در یک چهاردیوار کوچک محصور شده است. خانواده ها که می دانند دنیای بیرون حتی برای خود آنها هم امن نیست، چه رسد به فرزندانشان و هر روز خبرهای بد تجاوز و تعارض می شنوند، مقصر این قصه نیستند. اما بازنده این بازی بچه ها هستند.

چطور باید برای کودکی که تا به حال کندوی طبیعی عسل ندیده و طعم عسل و یا نیش صاحبش را نچشیده، چرخه طبیعی زندگی این حشره کوچک و مسئولیتمان را قبال آنها توضیح داد؟ چه انتظاری هست از کودکی که تا به حتی یک درخت نکاشته و آب نداده و بزرگ نکرده، که معنای مراقبت و مسئولیت را بفهمد؟ چطور باید بداند که دنیا نه از آدمها شروع می شود و نه به آنها تمام؟ و جز در فیلمها چگونه باید پرنده شکسته بالی را دیده باشد و تیمارش کرده باشد و حس خوب شدن و رهاکردنش را ادراک کرده باشد؟  

از همین حالا می شود گمانه زد که آینده از امروز بهتر نیست، مگر اینکه برای خودمان تصمیم بهتری بگیریم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

ترس و اضطراب در کودکان: آنچه طبیعی است و آنچه نیست

ترس و اضطراب در کودک و نوجوان


در دنیای کودکان بسیاری از مسایل و چیزها جدید و ناآشنا هستند. گشودگی آنها به کسب تجربه های جدید، باعث می گردد به سرعت بیاموزند و در ذهنشان طبقه بندی کنند. مثلاً ممکن است کودک به غذای داغ دست بزند و از آن به بعد غذا را داغ طبقه بندی کند. با افزایش تجربیات، واقعیتها از یکدیگر تفکیک و تدقیق می شوند: همه غذاها داغ نیستند و غذا وقتی داغ است که تازه سرو شده باشد. این تجربه های یکتای جدید، شیوه تعاملی خاص هر کودک را با دنیا و دیگران رقم می زنند و این شیوه تعاملی خاص نیز صفات پایدار و شخصیت او را در آینده می سازد. بنابراین آنچه ما شخصیت (Personality) فرد می نامیم، در واقع ساختار شناختی مغز فرد است که مانند اسلکت ساختمان به سادگی تغییر نمی کند و بر شناختهای پیشین بنا شده است.

از آنجا که هر کودک بر حسب سن و بطور طبیعی در مرحله ای از شناخت قرار دارد، می توان به صورت کلی ترسهای طبیعی هر کودک را هر سنین مختلف به صورت زیر بیان کرد:

-      نوزاد (Infant) و نوپا (Toddler): در این دوران بیشتر ترسهای کودک را ترس (اضطراب) جدایی از والدین، ترس از غریبه ها، صداهای بلند و اشیاء خیلی بزرگ تشکیل می دهند.

-      کودک 2 تا 4 ساله: ترس از جدایی از والدین، ترس از سگ و سایر حیوانات بزرگ، تاریکی، تنها خوابیدن، هیولا، صدای بلند یا ناآشنا، دزد.

-      کودک 5 تا 6 ساله: علاوه بر تمام ترسهای سن 2 تا 4 سال، این ترسها نیز افزوده می شوند: ترس از حشرات، غریبه ها، گم شدن، رعد و برق، ترس از زخم شدن یا آسیب بدن، ترس از بیماری یا مرگ.

-      کودک 7 تا 12 سال: با شروع فعالیت اجتماعی کودک، از حجم ترسها کم شده و اضطرابها آغاز می شوند. مانند اضطراب مسایل مدرسه و تکالیف، اضطراب عملکرد، اضطراب اجتماعی (حضور در جمع) و .... ولی هنوز ترسهایی هم بطور طبیعی وجود دارند: ترس از سگ، آتش، ترس از ارتفاع، تاریکی، رعد و برق، دزد، بچه دزد، آسیب دیدن، بیماری و مرگ، بلایای طبیعی، شخصیتهای کارتونی و ...

-      دوران نوجوانی: در دوران نوجوانی اضطرابها غالب می شوند: اضطراب و اشتغال ذهنی با زیبایی، مسایل مدرسه، اضطراب عملکرد، اضطراب اجتماعی، آینده شخصی، بلایای طبیعی و ...


ترس و اضطراب در کودک و نوجوان


البته همانطور که پیشتر هم گفتیم، بین کودکان مختلف و ترسهای آنها با توجه به تجربیات مختلف، تفاوت وجود دارد و در واقع هنگامی باید ترسها و اضطرابهای کودک را جدی گرفت که بصورت ناگهانی بروز کند و خارج از مرحله رشدی اتفاق بیافتد. برخی از نشانه هایی که باید توجه بیشتری به آنها مبذول شود، از این قرارند:

-      اجتناب از یک موقعیت یا مکان خاص

-      مقاومت در برابر جدایی از والدین (در سن بیش از 5 یا 6 سال)

-      ترسهای خاصی که کودکان همسن و سالش ندارند.

-      مشکل در خوابیدن یا بیدار شدن مکرر

-      کابوسهای شبانه متعدد

-      خجالت بیش از حد

-      مقاومت در برابر تغییر ( مثلاً مقاومت در مقابل تعویض لباس)

-      چک کردن های وسواسی

-      مشکل در دوست یابی

-      داشتن فرضهایی با بدترین پیش آمد ممکن.

در این موارد بهتر است که با روانشناس متخصص کودک مشاوره گردد.

منبع: +

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

باز هم از کودکان بیاموزیم

Plan B


احتمالاً شما هم بارها شنیده اید که بسیاری از خصایص یا رفتارهای تجاری را باید از کودکان بیاموزیم. مثل سخت کوشی، تمرکز بر هدف، پذیرندگی کامل و عدم سوگیری، خلاقیت، روحیه آزمایشگری و از همه مهمتر اشتیاق و خواستن یک چیز تا رسیدن به آن و توجه نکردن به همه نه هایی که می شنوند. چند روز پیش که طبق معمول، رفتار پسر 15 ماهه ام را می پاییدم و از شیطنتش در شگفت بودم، نکته ای نظرم را جلب کرد. هر بار که او تصمیم می گرفت به چیزی دست پیدا کند و ما مانعش می شدیم، او بلافاصله و بدون فوت وقت شیوه دیگری را در پیش می گرفت. سرعت جابجایی به روش جدید و نرخ تکرار آن مطمئنم کرد که این استراتژی نمی تواند تصادفی باشد. در واقع پسر من در ذهنش یک شیوه جایگزین آماده داشت. چیزی که در تجارت، سیستمهای نظامی و زندگی روزمره به آن Plan B می گوییم.

اهمیت داشتن Plan B در دنیای صنعت و تجارت روز به روز در حال افزایش است. به طور ساده Plan B به این معناست که برای گسترش و نفوذ در بازار، ما باید یک برنامه نوآورانه و پیشرو داشته باشیم. این برنامه در صورت تحقق می تواند دستاوردهای فراوانی برای ما داشته باشد. در کنار آن برنامه ای محافظه کارانه تر که البته از روشهای مطمئن تری استفاده می کند، طرحریزی می کنیم تا در صورت شکست برنامه اول بلافاصله به اجرای آن بپردازیم.


Plan B


داگلاس مریل کارآفرین برجسته آمریکایی و معاون سابق اطلاعات گوگل، می گوید Plan B خود یک استراتژی است که در راس همه استراتژی ها قرار دارد. نمونه هایی از Plan B می توانند اینها باشند: ذخیره سازی نسخه ای از اطلاعات حیاتی موجود در فضای ابری بر روی فضاهای محلی، آماده سازی محصول جایگزین، برنامه ریزی برای تغییر کانال توزیع، مذاکره اولیه جهت تولید قراردادی، برندسازی مجدد محصول و ...

در مدیریت ریسک نیز این مفهوم در حال گسترش است و به عنوان راهکاری برای کنترل ریسک مورد استفاده قرار می گیرد. در جامعه ما که تغییر قوانین، زیرساختهای اقتصادی و شرایط کاری به آسانی صورت می گیرد، داشتن Plan B یک ضرورت محسوب می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

چگونه به کودکی که همیشه عصبانی است کمک کنیم

کودک عصبانی خشمگین پرخاشگر


در خبرها خواندیم که در آخرین رده بندی جهانی (موسسه گالوپ سال 2017)، ایرانیان به عنوان عصبانی ترین مردم جهان گزارش شده اند. فارغ از هیاهویی که بعد از انتشار این گزارش به راه افتاد و اینکه این نظرسنجی بر اساس اصول درست انجام شده یا خیر و آیا می توان به آن استناد کرد یا خیر، یک حقیقت مسلم است: اینکه خشم و پرخاشگری در جامعه امروز ایران معضلاتی عمده به حساب می آیند. اینکه خشم را از پرخاشگری به عمد جدا کرده ام، برای نشان دادن این نکته است که عموماً خشم موضوعی درونی است. حال آنکه پرخاشگری نمودی بیرونی دارد و معمولاً خشم مقدم بر پرخاشگری و علت آن محسوب می شود.

تحلیل جامعه شناختی خشم امروز مردمان ایران، مجالی فراختر و دانشی افزونتر طلب می کند. علل پرخاشگری کودکان و روشهای برخورد با آن نیز در مطلبی در آینده خواهم آورد، اما امروز می خواهیم درباره رویکرد درست  برخورد با کودکانی سخن بگوییم که همیشه خشمگین به نظر می رسند.

امروزه محققین دریافته اند که معمولا خشم مداوم کودک، اتصالی (Connection) است که ما را به رنج (Pain) می رساند. بنابراین هنگامی که کودکی دایما خشمگین می شود، بهتر است به جای آنکه عصبانیت او را ببینیم به دنبال رنج نهفته او بگردیم. یکی از روشهایی که به والدین و بالینگران کمک می کند تا مشکل کودک را به درستی تشخیص دهند این است که نیت درک کردن (Intent to understand) داشته باشند. نیت درک کردن به این معناست که درباره کودک و تجربیاتش کنجکاو باشیم و این تجربیات را از دیدگاه او بنگریم و بررسی کنیم. این کار علاوه بر آنکه به ما کمک می کند، ریشه خشم را دریابیم به خودی خود موجب تخفیف خشم می گردد و کارکردی درمانی دارد. زیرا وقتی شما به تجربیات کودک اهمیت و علاقه نشان می دهید، در واقع به خود او اهمیت داده اید.

نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است، این است که برای درک کردن کودک نباید از کودک بپرسیم چرا از این موضوع عصبانی هستی؟ زیرا در این صورت او دلایلی می آورد که معمولا قابل قبول نبوده و ما مجبوریم آنها را رد کنیم. یا اینکه بپرسیم چرا این احساس را داری؟ و ....

روش درست این است که ما خشم کودک را بپذیریم و درباره آن کنجکاو باشیم و اجازه دهیم خود کودک ما را راهنمایی کند. مثلا می توانیم بگوییم: خب پس تو از فلان مساله عصبانی هستی. آیا درباره این قسمت یا آن قسمت؟

روش دیگری که به کودک خشمگین کمک می کند این است که او یاری کنیم تا بتواند هیجانات خود بشناسد و آنها را به سطح ارتباط (Communication) بیاورد. اگر هیجانات به سطح ارتباط نرسند، حالت انفجاری و مخرب پیدا می کنند ولی در سطح ارتباط سیگنالهای هیجانی (Emotional Signals) نامیده می شوند. نخستین قدم برای این کار این است که ما رابطه خود را با کودک مستحکم کنیم. تعریف رابطه (Relationship) میزان تاثیرگذاری بر دیگری است و این رابطه با کودک دوسویه است. کودک نیاز دارد دوست بدارد و دوست داشته شود. دکتر کریگ چایلدرس بالینگر معروف کودکان می گوید: من به تجربه دریافته ام که خشم و عشق درهم تنیده و گره خورده اند.

دومین قدم این است که کمک کنیم کودک تفاوت غم، نگرانی، خشم و سایر هیجانات را درک کند. با این کار می توانیم زمینه را برای تخفیف خشم آماده کنیم.

بطور کلی برای کاستن از خشم کودکان باید از ابزارهایی در خلاف جهت آن استفاده کنیم. گاندی می گوید: پادزهر هر چیز مخالف آن چیز است. پادزهر خشم می تواند عشق، ارتباط، شادی و ... باشد ولی مسلما خشم نمی تواند پادزهر خوبی برای خشم باشد.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

سوالات دشوار کودکان

پرسشهای دشوار کودکان


در مسیر رشد و یادگیری و بر اساس کنجکاوی ذاتی، گاهی کودکان سوالاتی می پرسند که والدین در پاسخ به آنها در می مانند. حتی برخی پرسشها، آنها را به خنده وامی دارد. ولی باید بدانیم که برای کودکان بسیار مهم است که پاسخ پرسشهای خود را بگیرند بدون آنکه نادیده گرفته شوند یا مورد تمسخر قرار گیرند.

برخی از سوالات دشوار کودکان از این قرارند:


۱-   "من از کجا اومدم؟"

توصیه این است که صادقانه پاسخ دهید ولی بیش از اندازه وارد جزئیات نشوید. مثلاً پاسخ می تواند این باشد:

"وقتی دو نفر همدیگر رو دوست دارن و با هم ازدواج می کنن، همدیگرو می بوسن و بغل می کنن. بابا سلولهاش رو به مامان می ده و این سلولها به سلولهای مامان وصل می شن و بچه توی دل مامان شروع به بزرگ شدن می کنه. اولش مثل یک ماهی کوچیک توی دل مامان شنا می کنه ولی وقتی بزرگ می شه، دل مامان دیگه جا نداره و بچه به دنیا میاد"



پرسشهای دشوار کودکان


البته برای کودکان بزرگتر بهتر آن است که درباره سلولهای اسپرم و تخمک توضیحاتی ارایه شود.


پرسشهای دشوار کودکان


۲-   " وقتی من بزرگ شدم، با مامان/بابا ازدواج می کنم؟"

بهتر است با مهربانی پاسخ دهید: نه و توضیح دهید:

"هر کسی توی خانواده نقشی داره. خواهر تو هیچ وقت نمی تونه پدر بشه و پدر هم هیچ وقت نمی تونه مادربزرگ بشه و تو هم نمی تونی همسر مامان/بابا بشی. وقتی تو بزرگ بشی، مامان/بابا دیگه پیر شده. تو بازم دوستش داری ولی باید با یک نفر جوون مثل خودت ازدواج کنی. شما عاشق همدیگه می شین و مامان/بابا هم می شه مامان بزرگ/بابابزرگ بچه هاتون"


پرسشهای دشوار کودکان


۳-   "چرا شما با هم دعوا می کنید؟"

وقتی والدین با یکدیگر مشاجره می کنند، کودکان به طور ناهشیار احساس گناه می کنند. لازم است به آنها بفهمانیم که مشاجره پدر و مادر بخاطر گناه آنها نیست. شما می توانید بگویید:

"آدم بزرگها وقتی با هم موافق نیستن، با هم بحث می کنن. مثل بچه ها که گاهی با هم بلند حرف می زنن، پدر و مادر هم با هم بحث می کنن ولی چون همدیگرو خیلی دوست دارن، تو رو هم خیلی دوست دارن، آخرش با هم کنار میان"



۴-   "چرا اون خانم اونقدر چاقه؟" یا " چرا اون آقا پاش اینجوریه؟" یا...

در اینجا نکته مهم این است که نباید کودک را در جلوی دیگران وادار به سکوت کرد. زیرا تحقیقات نشان داده است که اینکار به ناتوانی در انجام امور و کاهش عزت نفس در بزرگسالی منجر خواهد شد. بهتر است در اینباره پیش از آنکه این مساله اتفاق بیافتد با فرزندتان صحبت کنید و از قبل او را با جملاتی شبیه به این آماده کنید:

"آدمها با هم فرق دارن. یکی قدبلنده، یکی قدکوتاه. یکی چاقه، یکی لاغر. حتی ممکنه یکی مریض باشه. اگه با دست به کسی اشاره کنی، یا درباره اش بلند حرف بزنی، ممکنه ناراحت بشه. می تونی بعداً  به من بگی"

اما بهرحال اگر این اتفاق رخ داد و کودک در حضور کسی درباره ظاهرش سوال کرد، بهتر است با مهربانی همان توضیحات را به صورت مختصر بیان کنید و بعد بگویید: "بهتره بعداً درباره صحبت کنیم"


پرسشهای دشوار کودکان


۵-   " من رو بیشتر دوست داری یا خواهر/برادرم رو؟"

برادران و خواهران معمولاً بر سر تصاحب والدین با یکدیگر رقابت دارند. شما نباید یکی از آنها را الگوی دیگری معرفی کنید یا بگویید به دلیل رعایت ادب یا درس خواندن یا ... یکی را بیشتر دوست دارید. بهتر است چیزی شبیه این جمله بگویید:

"نه من هر دو شما رو مساوی و خیلی زیاد دوست دارم. هرچند ممکنه نوع دوست داشتنم برای هر کدومتون یکجور باشه. درست مثل تو که مامان و بابا رو به یک اندازه دوست داری. شما دو تا برای من و بابا/مامان خیلی عزیز هستید"


پرسشهای دشوار کودکان


۶-   "آقا دکتر من رو اذیت می کنه؟" یا "دکتر برام آمپول می زنه؟" یا...

برای فرزندتان توضیح دهید که درمان لازم و ضروری است و هرگز به ترسهای او نخندید. می توانید بگویید:

"دکتر به کسی آسیب نمی رسونه. کار دکتر مبارزه با میکروبها و مریضی هاست. گاهی ممکنه درد داشته باشه ولی اگر پیش دکتر نری، خوب نمی شی. من هم وقتی مریض بودم، مجبور شدم آمپول بزنم. اولش ترسیده بودم ولی بعد تونستم تحملش کنم. من مطمئنم تو هم می تونی"



۷-   "مامان/بابا، تو هم می میری؟" یا "مامان/بابا، من هم می میرم؟"

درباره مرگ به فرزندتان دروغ نگویید. آنها می توانند حقیقت را بپذیرند. به آنها بگویید:

" آدمها، حیوانات، درختها، گلها همه یک روز می میرن. این قانون طبیعته. دلیلش هم اینه که باید برای کسایی که به دنیا میان جا باز بشه. ما هم یک روز می میریم ولی حالا حالاها اتفاق نمی افته. من وقتی خیلی خیلی پیر شدم، یک روز از دنیا می رم. اون موقع تو دیگه بزرگ شدی. مثل الان من و تو خودت اون موقع بچه داری. بعد وقتی اونا هم بزرگ شدن و تو خیلی خیلی بزرگ شدی، تو هم دنیا رو ترک می کنی. ولی تا اون موقع کلی می تونی زندگی کنی و شادی کنی و چیزهای خوب یاد بگیری"



۸-   "چرا من رو ول می کنی می ری سرکار؟"

توضیح دهید شغل شما کاری است که باید انجام دهید. بعد روی لذتی که هنگام برگشت و دیدار دوباره خواهید داشت، تاکید کنید. مثلاً بگویید:

"من نمی خوام ولت کنم و برم سرکار ولی مجبورم و هیچ کاری هم نمی تونم بکنم. کار خیلی مهمه ولی غروب که برگردم، تو درو باز می کنی و همدیگه رو می بینیم و خوشحال می شیم. بذار یه کاری بکنیم. تو گردن بند من رو بگیر من هم اسباب بازی تو رو برمی دارم. این جوری فکر می کنیم پیش هم هستیم تا موقعی که من برگردم."



۹-   "چرا تو اجازه داری ولی من ندارم؟"

مهم است که کودک دریابد که نباید هر کاری که والدین انجام می دهند، را تکرار کند. علاوه بر آن، شما نیز از اینکه ایده آل به نظر نرسید، واهمه نداشته باشید. به عنوان مثال می توانید بگویید:

"بله من سیگار می کشم و بعضی وقتها تا دیروقت بیدار می مونم و کامپیوتر کار می کنم ولی من نمی خوام تو اشتباه من رو تکرار کنی. اینا عادتهای بد من هستن که من هم می خوام ترک کنم. چون می خوام آدم بهتری باشم."


پرسشهای دشوار کودکان


۱۰-  "اگر هیولای زیرتخت بخواد من رو بخوره، چکار کنم؟"

ترسهای کودکانتان را جدی بگیرید و به دنبال راه حلهای خلاقانه باشید. مثلاً بگویید:

"درباره هیولای زیر تخت بیشتر برام بگو."

و بعد:

"می دونی هیولاها از فرمول جادویی می ترسن؟ این ریموت کنترل رو بگیر. اینجا یک دکمه جادویی مخفی هست. اگر فشارش بدی هیولا ناپدید می شه"


پرسشهای دشوار کودکان

منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

تربیت جنسی: آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (بخش چهارم)

تربیت جنسی


راستش تربیت جنسی از موضوعاتی نبود که می خواستم در قالب مهارتهای لازم برای کودکان و نوجوان بگنجانم و تصورم این بود که در این زمانه حداقل مقدمه ای از آن در برنامه درسی دانش آموزان قرار گرفته است اما دو دلیل باعث شد که مطلب امروز را به این موضوع بسیار مهم اختصاص دهم:

1-   موضوع تربیت جنسی خصوصاً برای شرایط امروز جامعه ما بسیار لازم و ضروری است و متاسفانه همانطور که گفتم برنامه مدونی در سیستم آموزشی کشور ما حداقل برای چند سال آتی وجود ندارد.

2-   موضوع تربیت جنسی باید از خانه ها و پیش از آغاز سن مدرسه شروع شود.

با این مقدمه به سراغ مبحث اصلی می رویم.

امروزه بر خلاف باور پیشین، متخصصان روانشناسی به این نتیجه رسیده اند که به جای آنکه ما منتظر فرزندمان بمانیم تا کنجکاوی آنها تحریک شده و درباره مسایل جنسی سوال کنند، بهتر است صحبت در این باب را خود ما آغاز کنیم. والدین و مربیان باید یاد بگیرند در هر سنی چه بگویند و آنرا چگونه بیان کنند.

فاز اول:

می دانیم که تربیت جنسی تنها روی ارتباط جنسی تمرکز ندارد و مسایل مختلفی را در بر می گیرد. ما معتقدیم تربیت جنسی باید از حدود 4 الی 5 سالگی آغاز شود. در این سن ما تنها روی آگاهی بدنی کودک تمرکز می کنیم. لازم است کودک نام قسمتهای مختلف بدن را بداند و یک به یک آنها را نام ببرد و قسمتهای خصوصی بدن نیز باید مانند سایر قسمتها و خیلی معمولی و عادی معرفی شوند. نکته مهم در اینجا این است این قسمتها باید با نامهای علمی آن بیان شوند و از بکار بردن عبارات زشت یا نامهای من درآوردی کودکانه پرهیز شود. زیرا عبارتهای من درآوردی نیز معنا منفی بودن و شرم آور بودن را در خود نهفته دارند و کودکان کم کم درباره آنها احساس شرم و دستپاچگی پیدا می کنند.

موضوع دیگری که در این سن باید درباره آن با کودکان صحبت کرد، مساله امنیت کودک است. والدین باید دقیقاً به کودک بگویند در برابر چه کسانی می توانند لباس عوض کنند، با چه افرادی می توانند حمام بروند، چه کسانی می توانند در توالت رفتن به آنها کمک کنند و ...

مساله بعدی که حائز اهمیت فراوان است، مساله اعتماد است. کودک باید بداند با چه کسانی می می تواند بیرون برود، با چه کسانی نمی تواند و برای چه کسانی باید اجازه کسب کند. در زمینه اعتماد توجه به نکات زیر ضروری است:

-      والدین باید برای فرزندانشان مرز دوستی با بزرگسالان را مشخص کنند.

-      کودکان باید نشانگرهای سوء استفاده مانند تقاضای لمس کردن، نگاه کردن به اندامهای خصوصی، درخواست بوسیدن و ... را کاملاً بیاموزند تا در زمان وقوع، آلارم کودک فعال شود.

-      مهارت نه گفتن یکی از مهمترین مهارتهایی است که والدین باید به فرزند خود یاد دهند. این مهارت نقش مهمی در موفق شدن و سالم ماندن کودک در زندگی آنی ایفا می کند.

-      پدر و مادر باید درباره شرایط فورس ماژور مانند گم شدن و دور افتادن از والدین یا وقایع قهری و مراحلی که کودکان باید در این شرایط طی کنند، با آنها صحبت کنند.


تربیت جنسی


این مسایل باید مکرراً به کودک آموخته و یادآوری شوند و بر حسب سن کودک درباره جزئیات آن صحبت شود تا آسیب پذیری کودک در شرایط مختلف کاهش یابد.

کودکان ممکن است در این سن درباره اینکه بچه ها از کجا می آیند، چرا اندامهای آنها با دوستان جنس مخالف خود فرق می کند و ... سوالاتی داشته باشند. این سوالات حتماً باید بدون طفره رفتن و ایجاد حساسیت ولی به شیوه ای ظریف پاسخ داده شوند.

 

تربیت جنسی


فاز دوم:

صحبت کردن درباره رابطه جنسی در سالهای حدود 8 تا 10 سالگی مهم می شود زیرا در این سن کودکان کم کم سوالات و کنجکاویهایشان درباره تغییرات فیزیولوژیک آغاز می شود. اگر چه معمولا آنها در این سن از پدر و مادر و معلم در این خصوص سوال نمی کنند. بهتر است این آموزشها توسط شخص متخصص در کارگاه یا مدرسه انجام شود ولی والدین نیز باید خود را برای پاسخ به سوالاتی درباره روابط، جذابیت، نحوه تولد و تغییرات فیزیولوژیک آماده کنند. به فرزندتان کمک کنید درباره این مسایل آگاه شوند و بفهمند چگونه می شود آنها را مدیریت کرد. به عنوان مثال به دخترتان درباره قاعدگی، علت شروع آن و چرخه آن اطلاعاتی دهید.

در این سن کودکان درباره رابطه جنسی بین زن و مرد کنجکاو هستند و می خواهند بدانند افراد چگونه ازدواج می کنند و چگونه بچه دار می شوند. به سوالات آنها خلاقانه و بطور حساس پاسخ دهید. حیوانات را مثال بزنید و فیلمهایی درباره حیوانات ببینید. همچنین منابع اینترنتی و کتابهای مناسب کودکان در هر سن وجود دارد که می توانید از آنها استفاده کنید. این کتابها معمولاً Child Friendly هستند یعنی برای فهم و مناسب سن کودکان تهیه شده اند.


تربیت جنسی


فاز سوم:

فاز سوم و آخر تربیت جنسی که مرحله بحرانی آموزش نیز محسوب می شود، نوجوانی است. همانطور که می دانید در نوجوانی تغییرات هورمونی و به طبع آن تغییرات روانی و فیزیولوژیک بسیاری اتفاق می افتد. نوجوانان ناگهان دنیا، افراد و ارتباطاتشان را به گونه ای دیگر می بینند. آنها به جذابیت، روابط عاشقانه و حتی فیزیولوژیک فکر می کنند.

در این فاز مهم است که نوجوانان اطلاعات کاملی درباره عشق، رابطه، ارتباط با جنس مخالف، بایدها و نبایدها، مرزها و ... دریافت کنند. آنها باید اهمیت اعتماد، احترام و رضایت را در روابط درک کنند و والدین باید درباره آنها صحبت کنند. آنها باید یاد بگیرند که چگونه تصمیم بگیرند و چگونه یک رابطه را نپذیرند. لازم است آنها بدانند وارد شدن در یک رابطه یک انتخاب است و نباید اجبار از سوی طرف مقابل وجود داشته باشد. این آموزشها علاوه بر اینکه برای محافظت از فرزندمان ضروری است، شخصیت آنها را نیز شکل می دهد.


تربیت جنسی


در فاز سوم که مقارن با نوجوانی است که در آن هویت، خودپنداره و تصور بدنی افراد شکل می گیرد، بنابراین بهتر است که آموزشها به گونه ای انجام شود که نوجوان خود بتواند درباره آنها فکر کند و به نتیجه برسد. نتیجه یک تحقیق جامع نشان می دهد که ایجاد یک محیط مفرح و شاد در خانه ، بهترین راه تاثیرگذاری و برقراری ارتباط با  نوجوانان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

رشد شخصیت کودک

Your Unique Child

امروزه درباره رشد فیزیکی و روانی کودکان داده های فراوانی وجود دارد: کتابهای خوب، کانالهایی در شبکه های اجتماعی، مجلات معتبر و .... والدین دغدغه مند امروز این داده ها را دریافت می کنند و بی شک با فرزندان خود مقایسه می کنند. اما آنچه باید بدانیم این است که اگر چه مراحل کلی رشد در کودکان یکسان است، ولی هر کودک رفتار و شخصیت یکتایی دارد که پدر و مادر باید آنها را بشناسند.

پیشنهاد می کنم برای تعامل بهتر با فرزند بی همتایتان نکات زیر را بکار گیرید:

 

- مشاهده کلید شناخت است. یکی از ساده ترین و موثرترین روشها برای شناخت شخصیت کودک، مشاده او در حال بازی، غذا خوردن، نقاشی کشیدن و .. است.

Observation


- با فرزند خود دوست باشید و سعی کنید محیطی بسازید که در آن کودک حس نکند او در یک طرف و والد در طرف دیگر قرار گرفته است.

Being Friend


- یک زمان اختصاصی و باکیفیت برای هر کودک خود داشته باشید. با این کار کودک احساس می کند برایش اهمیت و ارزش قایلید.

Spend Time


- مسئولیت پذیری را به کودک خود بیاموزید و او را در این راه تشویق کنید. این کار به رشد خودپنداره مثبت کودک کمک می کند.

Responsibility


- کودک را در برخی از تصمیمات خانوادگی سهیم کنید و نظر او را جویا شوید. وقتی کودک نظرش را بیان کرد، به دلایل پشت نظر او گوش کنید و درباره آنها فکر کنید. با این کار شما قدرت تصمیمگیری را بالا می برید.

Family Decisions


- روی قول خود بایستید که مستلزم این است که در زمان قول دادن به اندازه کافی فکر کنید. پایبندی به قول باعث می شود کودک صداقت را فراگرفته و احساس امنیت نماید.

Keep Promise


- به کودک خود آزادی عمل دهید و خود را بیش از حد درگیر مسایل او نکنید. آنجا که امکان دارد اجازه دهید کودک اشتباه کند و از این اشتباه درس بگیرد. این کار به استقلال کودک کمک می کند.

Give Space


- بگذارید کودک دنیای کودکی خود را داشته باشد و انتظارات بالاتر از سنش نداشته باشید.

Kid Be Kid


- ترسهای کودکانتان را درک کنید. آنچه کودکان می بینند، با بزرگسالان متفاوت است. فضایی فراهم کنید که فرزندتان درباره ترسهایش با شما صحبت کتد.

Understand Fears


- بازیهای مشارکتی خلاقانه کشف کنید و با فرزندتان به بازی بپردازید.

Creative Activity


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت سوم)

کیفیت و مسئولیت در کودکان

مهارت سوم: کیفیت و مسئولیت پذیری: شاید برای شما این سوال پیش آمده باشد که چرا ما دو مقوله کیفیت و مسئولیت پذیری را در یک عنوان آورده ایم. باید بگوییم که هرچند این دو مفاهیمی جدا از هم هستند ولی بسیار در هم تنیده و مرتبطند. چرا که کودک از طریق مسئولیت پذیری و درونی سازی انگیزه انجام کارها، کیفیت انجام کارها را بالا می برد. به عبارت بهتر مسئولیت پذیری یعنی پذیرش و انجام کامل و درست یک کار. و واضح است که تنها از این طریق می توان به کیفیت در یک کار رسید. اجازه دهید ابتدا کمی درباره کیفیت صحبت کنیم.

کیفیت در کودکان

در قسمتهای پیشین درباره مدیریت زمان و هزینه با هم گفتگو کردیم. اگر با اصول مدیریت پروژه آشنا باشید می دانید که زمان، هزینه و کیفیت سه راس یک مثلث هستند و مهمترین عوامل موثر در مدیریت پروژه را تشکیل می دهند. بطور مشابه آموختن مفهوم کیفیت، در کنار دو مفهوم دیگر پایه های موفقیت کودک در زندگی را تشکیل می دهند. والدین وظیف دارند کاری کنند که کودک به کیفیت انجام کار حساس شود و میان انجام کار بصورت سرسری و باکیفیت تفاوت قایل شود. نکته مهم دیگر این است که در مدیریت پروژه همواره باید بین زمان، هزینه و کیفیت تعادل برقرار شود تا نقطه بهینه بدست آید. به عبارت دیگر تاکید بیش از حد بر یک یا دو عامل ممکن است به از دست دادن عوامل دیگر منجر شود. در اینجا نیز ما باید به کودک خود بیاموزیم که کیفیت در هر کار به چه معناست و تا چه اندازه ای اهمیت دارد و علاوه بر آن کودک باید یاد بگیرد که برای بدست آوردن کیفیت مناسب و قابل قبول چه میزانی از زمان و هزینه موردنیاز و قابل قبول است. تاکید بیش از حد بر کیفیت بدون توجه به عوامل دیگر باعث می شود قسمتی از مغز کودک که در لوپ پیشانی قرار دارد و وظیفه بازداری را بر عهده دارد، مختل شده و احتمال ابتلا به اختلالهایی نظیر وسواس و عقاید متعصبانه و ... افزایش یابد.

در کنار آشناسازی کودک با کیفیت کار لازم است مسئولیت انجام کار و حفظ کیفیت را به کودک واگذار نماییم. والدین باید کم کم کارهای مربوط به کودک را به خود او واگذار کنند. برخی از مسئولیت هایی که کودک در سنین مختلف می تواند برعهده گیرد، از این قرارند:

مسئولیت در کودکان

-      در دو سالگی شستن دست و صورت و شانه زدن موها (با کمی کمک)

-      در سه سالگی لباس پوشیدن (با کمی کمک)

-      در چهار سالگی جمع کردن اسباب بازی های خارج از اتاق و انتقال به اتاق خود

-      در پنج سالگی خارج کردن و پهن کردن لباسهای شسته شده توسط ماشین لباسشویی

-      در شش سالگی مرتب کردن اتاق و وسایل خود و حمام کردن به تنهایی

-      در هفت سالگی جارو زدن با جاروبرقی، گرم کردن غذای کنسرو شده، درست کردن تخم مرغ آب پز، آماده کردن وسایل مدرسه و ...

نکته مهم دیگر درباره سالهای ابتدای دبستان است. پدر و مادر باید بر انجام تکالیف و آماده سازی وسایل مدرسه کودک نظارت داشته باشند ولی مسئولیت انجام آنرا بر عهده فرزند قرار دهند. بسیاری از والدین شکایت می کنند که فرزندشان از انجام وظایف درسی خود طفره می رود. بیاد داشته باشید که تا زمانی که شما بیش از فرزندتان نگران انجام این وظایف هستید، کودک خود را برای انجام این مسئولیت آماده نمی بیند.

مسئولیت در کودکان

در قسمتهای بعد درباره سایر مهارتها صحبت خواهیم کرد.

منبع: +


مطالب مرتبط:
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت اول)
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت دوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

یازده نشانه اوتیسم

نشانه های اختلال اوتیسم

همانگونه که می دانید تشخیص و مداخله زودهنگام برخی بیماری ها نقش بسیار مهمی در جلوگیری از گسترش و یا بهبود آنها دارد. اوتیسم از جمله این بیماریهاست. اما چگونه نشانه های اوتیسم را تشخیص دهیم؟

می دانیم که در اوتیسم، فرآیند اجتماعی شدن دچار اختلال می شود. بنابراین نیاز است ما فعالیتهای تعاملی و اجتماعی را پایش نماییم که در این فرآیند دخالت دارند. اما قبل از هر چیز لازم است که بدانیم در هر مرحله سنی چه فعالیت اجتماعی مورد انتظار است. به عبارت دیگر نقاط عطف رشد اجتماعی را بشناسیم.

پیش از ورود به مراحل مختلف رشد اجتماعی، لازم است دو نکته را یادآور شوم:

1-       بهتر است در کنار پایش نشانه ها، از سلامت جسمی کودک خود مطمئن شوید. بویژه لازم است حتماً سطح شنوایی فرزند خود را سنجش نمایید.

2-      وجود نشانه های اوتیسم در کودک لزوماً به معنای اوتیستیک بودن او نیست. این نشانه ها مراجعه به متخصص روانی را  الزام می نمایند.

 

با این مقدمه، نشانه های اوتیسم در مراحل مختلف رشد به شرح هستند:

نشانه های اختلال اوتیسم

مرحله اول: کودک طبیعی در حدود 5 ماهگی، شروع به ایجاد اصوات ساده می کند. پس دقت کنید برای کودک شما این موضوع چه زمانی اتفاق می افتد.

 

مرحله دوم: در حدود 6 تا 9 ماهگی، کودکان با والدین ارتباط چشمی برقرار می کنند و در مقابل لبخند، می خندند. کودکان اوتیستیک، گرایش به اجتناب از ارتباط چشمی دارند.

 

مرحله سوم: در همین بازه سنی اگر کودک صدایی تولید کرد، شما نیز همان را تکرار کنید و منتظر عکس العمل کودک بمانید. کودکان دارای اوتیسم معمولاً در این بازی نوبتی شرکت نمی کنند. همچنین علاقه ای به بازی دالی موشه ندارند.

 

مرحله چهارم: در حدود 10 ماهگی، معمولاً کودک به صدا کردن نام خود عکس العمل نشان می دهد. کودک اوتیستیک، کسی را که سعی در جلب توجه او دارد، نادیده می گیرد و خود نیز سعی نمی کند توجه کسی را جلب کند. البته همانطور که پیشتر گفتیم بهتر است ابتدا از طبیعی بودن سطح شنوایی کودک مطمئن شده باشیم.

 

مرحله پنجم: در حدود یک سالگی بیشتر کودکان به اشیاء مختلف اشاره می کنند، دست خود را تکان می دهند، به اجسام چنگ می زنند و تلاش می کنند حرف بزنند. تاخیر در هر یک از این فعالیتها ممکن است نشانه ای بر اوتیسم باشد.

 

مرحله ششم: حساسیت کودک خود را به صدای بلند و تماس فیزیکی بسنجید. بیشتر کودکان دارای اختلال اوتیسم، به صدای بلند مانند آژیر پلیس یا صدای کامیون و .. حساس هستند. همچنین دوست ندارند در آغوش گرفته شوند یا لمس شوند. گاهی نیز به درد واکنشی کمتر از میزان طبیعی نشان می دهند.

 نشانه های اختلال اوتیسم

مرحله هفتم: به تمرکز فرزند خود دقت کنید. کودک اوتیستیک روی اشیاء یا قسمتی از آنها (خصوصاً اشیایی که دوست دارند)، تمرکز می کنند و دیگران – حتی همسالان خود - را نادیده می گیرند.

 

مرحله هشتم: به حرکات کودک خود توجه کنید. کودکان اوتیستیک علاقه فراوانی به انجام حرکات تکراری بخصوص جلو و عقب رفتن مکرر، تکان دادن دستها و چرخیدن بدور خود دارند.

 

مرحله نهم: وقتی کودک در حال انجام بازی است، بازی جدیدی را شروع کنید. دقت کنید کودک چه می کند؟ کودکان اوتیستیک در مقابل تغییر روتینها یا شرایط به شدت مقاومت می کنند.

 نشانه های اختلال اوتیسم

مرحله دهم: دایره لغات کودک خود را بسنجید: در 18 ماهگی اغلب کودکان یک دوجین کلمه را ادا می کنند. در 2 سالگی کودکان معمولاً ترکیبات دوکلمه ای را تقلید می کنند.

 

مرحله یازدهم: بیشتر کودکان دارای اختلال اوتیسم، تا حدود 18 الی 24 ماهگی بصورت طبیعی رشد می کنند. پس از آن در برخی مولفه های رشد شناختی و اجتماعی، متوقف شده یا عقبگرد می کنند. بنابراین چنانچه در هر یک توانایی های کودک خود ایستایی یا پسرفت مشاهده کردید، به متخصص روانی مراجعه نمایید.

 

نکته آخر اینکه تحقیقات متخصصان کانادایی نشان می دهد که استعداد کودکان دارای اوتیسم معمولاً دست کم گرفته می شود، حال آنکه این افراد می توانند به مدارج عالی در ریاضیات، علوم و حقوق و ... برسند.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت دوم)

دریافت فایل صوتی از اینجا

مدیریت مالی کودکان

مهارت دوم: مدیریت مالی: مدیریت مالی به معنای آنست که کودک مفهوم کسب درآمد، پس انداز کردن، و خرید کردن اصولی را بیاموزد. به این منظور بهترین روش آنست که هر چه سریعتر مفهوم شمارش پول به فرزند خود بیاموزید و پس از آن با اختصاص پول توجیبی، مسئولیت مالی آنرا به کودک واگذار کنید. در اینجا نیز مفاهیمی مطرح است که از این قرارند:

بودجه بندی :  بودجه بندی یصورت ساده به این معناست که پیش از دریافت پول مراکز هزینه مشخص شده و به ازای هر کدام یک صندوق قرار می دهیم. مثلاً برای کودکان این صندوقها می توانند اسباب بازی، خوراکی، لباس، کتاب و ... باشند. به ازای هر مبلغ ورودی این صندوقها شارژ می شوند و بعد کودک با مسئولیت خودش و نظارت و راهنمایی فعال والدین از این صندوقها هزینه می کند.

توصیه جانبی من این است که شما می توانید برای هدایت فرزندتان بسته های تشویقی قرار دهید. مثلاً قرار بگذارید که در زمان خرید کتاب به هر میزانی که کودک هزینه می کند، شما نیز به همان میزان برایش کتاب خریداری می نمایید.

پس انداز: مفهوم دیگری که کودک باید در کنار بودجه بندی فرا بگیرد و با آن ارتباط برقرار کند، پس انداز است. موثرترین روش آنست که یکی از صندوقهای بودجه به پس انداز اختصاص یابد و کودک مدیریت آنرا خود بر عهده گیرد. والدین می توانند هر از چند گاهی کودک را راهنمایی کنند که با پس انداز خود یک خرید بزرگ و دلخواه انجام دهد. این کار باعث می شود لذت خرید بزرگ، پس انداز کردن را تقویت کند و در ذهن کودک نهادینه شود.

خرید موثر: زمانی گفته می شد: پول درآوردن سخت است و گرنه خرج کردن را که همه بلدند. امروزه می دانیم که این دیدگاه اشتباه است و خرج کردن یا به عبارت عام تر هزینه کردن حداقل به میزان کسب درآمد مهم است و اینطور نیست که همه هزینه کردن را بشناسند. در سازمانها اهمیت هزینه کردن حتی از فروش کالا و خدمات نیز مهمتر است. زیرا امروزه با بالارفتن رقابت، قیمتها معمولاً توسط بازار تعیین شده و در حداقل سطح ممکن نگه داشته می شود و درواقع سود بیشتر از هزینه کمتر حاصل می شود که آن هم از دو طریق بالابردن بهره وری و خرید موثرتر بدست می آید. اما در خانواده ها هم گاهی می شنویم که فلانی خیلی خوب خرید می کند. یعنی جنس خوب را با قیمت مناسب خریداری می کند و تقریباً همه آنرا یک مهارت ذاتی می دانند. برخلاف نظر غالب من معتقدم که این مهارت یک توانایی اکتسابی است و عمدتاً از طریق آموزشهای والدین فرا گرفته می شود.

اگر در افرادی که دارای این توانایی هستند، دقت کنیم، می بینیم که آنها نیز کمابیش همان کارهایی را می کنند که شرکتهای بزرگ بصورت سیستماتیک در واحدهای بازرگانی انجام می دهند. یعنی:

1-   برای خرید از قبل برنامه ریزی می کنند و از خریدهای هیجانی یا ناگهانی خودداری می کنند. هرچند که گاهی ظاهراً اینطور به نظر نمی رسد.

2-   برای خرید از منابع متعدد بهره می گیرند و تنها به یک منبع بسنده نمی کنند یا عبارت بهتر از اولین فروشگاه خرید نمی کنند.

3-   در زمان خرید عوامل متعدد را در نظر می گیرند. مثل کیفیت، امکان پس دادن جنس، گارانتی، حسن شهرت فروشنده و ...

4-   با منابع خرید مذاکره می کنند. این مذاکره می تواند چانی زنی، صحبت درباره کیفیت و ... باشد.

5-   در نهایت بر اساس اطلاعاتی که کسب می کنند، در زمان مناسب خرید می کنند و  وسواس به خرج نمی دهند.

درک و انتقال این مفاهیم به کودک کمک می کند که فرآیندهای مختلف مالی شناخته و مدیریت کند و احتمال موفقیت او در کسب و کار آتی بالاتر رود.

در قسمت بعد درباره کیفیت و مسئولیت با هم صحبت خواهیم کرد.



مطالب مرتبط:
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت اول)
آنچه کودکان در مدرسه نمی آموزند (قسمت سوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری