موضوعات روان فن آوری (PsychoTech)، اختلالات و متخصصان روانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اختلال روانشناختی» ثبت شده است

شناخت یعنی چه؟

فرهنگ لغت آکسفورد شناخت را این گونه تعریف کرده است:

فعالیت یا فرآیند روانی برای کسب دانش یا فهمیدن از طریق فکر، تجربه یا حس.

اما آنچه امروز درباره آن صحبت می کنیم بررسی ابعاد و زوایای دقیق این تعریف نیست. بلکه بیشتر درباره نحوه تشکیل شناخت در مغز گفتگو خواهیم کرد. یکی از کسانی که درباره توانایی های شناختی خصوصاً از جنبه های رشدی تحقیق و بررسی کرده است و نظریه مفصلی در این باب دارد، ژان پیاژه روانشناس سوئیسی است. او می گوید: مغز شناخت را در الگوهایی کسب می کند که به آن طرحواره (Schema) می گویند. در واقع طرحواره ها زیربنا و ساختار اطلاعاتی مغز برای دریافت داده های جدید است و هسته های شناخت ما را تشکیل می دهد. برای فهم بهتر مطالب ما از مدل نقشه ذهن (Mind Map) کمک می گیریم. در این مدل مغز، مفاهیم را در ساختاری درختی دسته بندی و نگهداری می کند. مثلاً دسته بندی حیوانات بصورت زیر است:


شناخت در مغز



این ساختار درختی همان طرحواره ما درباره حیوانات است. دسته بندی های بزرگتر (نزدیک به تنه درخت) گروه های کلی مانند حشرات، پرندگان، خزندگان، پستانداران و ... هستند. دسته های داخلی ویژگیهای کوچکتر و یا انواع را شامل می شوند. البته مولفه های داخلی می توانند با سایر مولفه ها در گروه های دیگر اتصال (Link) داشته باشند.

پیاژه مراحل رشدی-شناختی را به چهار مرحله تقسیم می کند:

-      مرحله حسی-حرکتی (Sensory-Motor Stage)

-      مرحله پیش عملیاتی (Pre-Operational)

-      مرحله عملیات عینی (Concrete operational)

-      مرحله عملیات انتزاعی (Formal operational)

توضیح این مراحل اکنون در حیطه بحث ما قرار ندارد و شما به آسانی می توانید با جستجوی ساده در اینترنت منابع گوناگونی بیابید. اما هر یک از این مراحل به چند زیر مرحله (Sub-Stage) تقسیم می شوند. مغز برای شناخت و دسته بندی مفاهیم، از این زیردوره های رشدی (Developmental Sub-Stages) می گذرد که برون نگر یا درون نگر هستند. در زیردوره های برون نگر مغز بیشتر داده ها را از محیط بیرونی کسب می کند و در زیردوره های درون نگر مغز بیشتر به سازماندهی (Organization) داده های کسب شده می پردازد. بنابراین ما با یک چرخه بالارونده از دوره های برون نگر و درون نگر مواجه هستیم که در عین حال در هر چرخش بزرگتر هم می شود.


شناخت در مغز



مطابق نظریه پیاژه در دوره برون نگر مغز در مواجهه با داده های جدید ممکن است به دو صورت عمل کند: سازش (Accommodation)  یا هضم (Assimilation). برای فهم بهتر این دو عمل دو مثال کلاسیک وجود دارد که در اینجا می آوریم:

نخست کودک با دیدن سگ خانگی در منزل، او را هاپو (Doggie) می نامد. این عمل سازش (Accommodation)  است. زیرا بنا به تعریف سازش، مفهوم جدیدی به طرحواره شناختی اضافه شده است. بعد با دیدن گاو که چون چهارپا است و با انسان متفاوت است، آنرا نیز هاپو می نامد. این عمل همان هضم (Assimilation) است یعنی کودک با استفاده از شباهتها، سوژه جدید را در طرحواره قبلی خود جای می دهد. وقتی که گاو شروع به ماغ کردن می کند، کودک متوجه تفاوت آن با هاپو می شود و دوباره طرحواره خود را اصلاح می کند(Accommodation).    

مثال دیگر مثال صدای اجسام هنگام زمین زدن است. اولین بار که کودک چیزی را در دست می گیرد و تصادفاً آنرا به زمین می زند، صدایی از آن بر میخیزد. بنابراین کودک دسته جدیدی از اجسام صدادار می سازد (Accommodation) و عمل گرفتن و به زمین زدن را برای سایر اجسام نیز تکرار می کند و بر حسب نوع صدای حاصله آنرا را در دسته اجسام صدادار جای می دهد (Assimilation). حال وقتی جسمی مانند تخم مرغ به دست کودک می افتد و او آنرا به زمین می کوبد، تخم مرغ می شکند و کودک با اتفاقی جدید مواجه می شود. بنابراین دسته دیگری با عنوان شکنندگان در مغز خود می سازد(Accommodation).


شناخت در مغز


این توالی سازش، هضم و سازماندهی مفاهیم شناختی را در مغز تشکیل و گسترش می دهد. بنابراین می توان گفت بطور کلی مغز سه فعالیت شناختی مختلف انجام می دهد که می توانیم آنرا با مدل نقشه ذهن بهتر توضیح بدهیم:

-      سازش وقتی اتفاق می افتد که یک مفهوم در ساختار درختی وجود ندارد و مغز یک گروه جدید در ساختار درختی ایجاد می کند.


شناخت در مغز

-      هضم وقتی اتفاق می افتد که یک مفهوم را می توان در ساختار درختی موجود جای داد و فقط یک مولفه به یک دسته اضافه می شود.

-      سازماندهی وقتی اتفاق می افتد که نیاز است یک بار دیگر درباره ساختار درختی (یا بخشی از آن) تجدیدنظر کنیم و دوباره آنرا از جنبه بهتری شاخه بندی کنیم.

این سه عمل معمولا توسط مغز بصورت متعادل انجام می شوند و غالب بودن یکی از آنها ممکن است موجب بروز اختلال شود. مثلاً شخصیتهای نمایشی که پیش از این هم درباره آنها صحبت کرده ایم، کسانی هستند که به سرعت جوگیر می شوند و اطلاعات آنها سطحی است. در واقع آنها بدون بررسی شاخه های موجود و امکان گنجاندن یک مفهوم در شاخه های فعلی به سرعت یک شاخه جدید می سازند. به عبارت دیگر آنها بیشتر از حد تعادل، سازش انجام می دهند. یک از دوستانم به درستی می گفت در تیپ زنانه پرسفون (Persephone) که از کهن الگو (آرکی تایپ) های یونگی است، نیز سازش بر هضم و سازماندهی غالب است. این تیپ از مطیع و فرمانبردار بودن، تعهد نداشتن نسبت به اهداف، معصومیت دخترانه، خیالپردازی، سطحی نگری و دروغ گویی (دروغ های کوچک و بی هدف) شناخته می شود.

اگر عمل هضم در کسی غالب باشد، معمولا تعصب اتفاق می افتد. زیرا او می کوشد تمام مفاهیم جدید را با شاخه های فعلی توجیه کند. افراد دیکتاتور و دگم اندیش و نیز آرمانگرایان از جمله این افراد هستند.

اگر سازماندهی بر سازش و هضم غالب شود، عموماً آموختن اتفاق نمی افتد. افراد گوشه گیر و جدایی طلب از جمله این افراد هستند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

اختلال دوقطبی: شیدای افسرده یا افسرده شیدا


دانلود نسخه صوتی از اینجا


اختلال دوقطبی

امروز نقدی خواندم بر فیلم "برادرم خسرو" که در آن شهاب حسینی نقش فردی را بازی می کرد که به اختلال دوقطبی مبتلا است و این بهانه ای شد که این بار موضوع صحبت را به این اختلال اختصاص دهم. البته قصدم به هیچ وجه این نیست که از الف تا یای این بیماری را بویژه از دیدگاه تخصصی بکاوم و بیان کنم. بلکه برعکس مرادم این است که آگاهی عمومی خوانندگان علاقمند را بالا برم.

شاید شما هم نام اختلال دو قطبی (Bipolar) یا مانیک دپرشن را قبلا شنیده باشید و بدانید که این اختلال به معنای جابجایی خلق، عواطف و انرژی بین دو قطب کاملا متضاد است ولی بهتر است بدانید که تغییرات لحظه ای، ساعتی و حتی تغییراتی که بر اثر اتفاقات معمول در زندگی رخ می دهد، به هیچ وجه به معنای اختلال دوقطبی در شخص نیست و حتی افرادی که به عنوان دمدمی مزاج (Moody) می شناسیم، هم بیمار دوقطبی به شمار نمی آیند. با این همه درصد مبتلایان به این بیماری، حتی در بین اختلالات روانشناختی هم قابل توجه است. درباره شیوع اختلال با توجه به اینکه تشخیص دقیق آن با دشواریهایی همراه است، آمار و داده های متفاوتی وجود دارد ولی بر اساس آمار موسسه ملی بیماریهای روانی آمریکا، شیوع سالیانه در آن کشور، 2.6% جمعیت بزرگسال می باشد که این عدد در ایران بر اساس آمارهای مختلف حتی از این هم بیشتر است.

نکته جالب درباره افراد مبتلا به اختلال بایپولار این است که آنها معمولا دارای بهره هوشی بالایی هستند و همین امر باور اینکه آنها به بیماری روانی دچار هستند را برای دیگران و حتی خود آنها مشکل می کند. معروف است که ناپلئون بناپارت، ایزاک نیوتن، ونسان ونگوک، ارنست همینگوی و وینستون چرچیل هم به این اختلال گرفتار بوده اند.

همانطور که قبلا اشاره کردیم، بیمار دو قطبی در دو حالت – و یا به عبارت بهتر در دو فاز- مختلف و متضاد به سر می برد که هر فاز حداقل از چند روز تا چندین ماه به طول می انجامد:

اول فاز افسردگی (خلق پایین) که دارای مشخصات زیر است:

-         ناامیدی و ناتوانی

-         فقدان انرژی و تمرکز روانی

-         و نشانه های فیزیکی شامل اشکال در خواب و خوراک که می توانند زیاد یا کم باشند.

نشانه های اختلال دوقطبی

دوم فاز خلق بالا یا شیدایی (مانیا یا هیپو مانیا: که شدت کمتری نسبت به مانیا دارد) که نشانه هایش از این قرارند:

-         احساس انرژی زیاد

-         وجد و شادی بی حد

-         خوشبینی غیرواقعی

-         اعتماد به نفس بالا

این نشانه های فاز شیدایی ظاهرا مثبت به نظر می رسند در حالی که اینطور نیست و ممکن است بسیار خطرناک باشند. مثلاً در این فاز بیماران:

-         به راحتی سرمایه گذاری های پرریسک انجام می دهند.

-         نسبت به آموختن نیازی در خود احساس نمی کنند.

-         پرحرف می شوند و در واقع فشار زیادی برای صحبت کردن در خود احساس می کنند (Pressure of Speech).

-         توهم بزرگمنشی پیدا می کنند به عنوان مثال گاهی فکر می کنند ماموریت فراانسانی و گاهی فکر می کنند قدرت فوق طبیعی دارند.

-         دچار پرش افکار و نیز سبقت فکر (Racing Thought) می شوند. یعنی هنوز فکر قبلی تمام نشده است، فکر بعدی به سراغشان می آید.

-         قدرت تصمیم گیری آنها پایین می آید زیرا به تبعات تصمیمات اهمیت نمی دهند.

-         بی مبالات می شوند. آداب را رعایت نمی کنند و از گفتن حرفهای بی ادبانه ابایی ندارند.

-         ممکن است کارهای خطرناک انجام دهند.

-         و یکی از مهمترین نشانه ها کم خوابی در بیماران شیدایی است. نکته جالب این است دو قطبی ها در هر 2 فاز با مشکل خواب دست به گریبانند. تفاوت این است که در فاز افسردگی، نیاز به خواب احساس می شود و در عین حال اشکال در خوابیدن یا خواب ماندن وجود دارد ولی در فاز شیدایی این بیماران نیازی به خواب احساس نمی کنند که این به نوبه خود بر نشانه های شیدایی می افزاید.

 

برای شناخت بهتر اختلال دوقطبی که خودش به دوقطبی نوع 1 و 2 تقسیم می شود، بهتر است نگاهی به نمودار زیر بیاندازیم:

 اختلالات خلق

همانگونه که می بینید:

-         افراد معمولی هم خلق بالا و پایین دارند. مثلاً با از دست دادن شغل ممکن است دچار افسردگی شوند.

-         در اختلال افسردگی ماژور، فرد بصورت طولانی دچار خلق پایین است.

-         در دو قطبی نوع 1، یک فاز شیدایی حداقل یک هفته ای داریم که البته می تواند تا 6 ماه به طول بیانجامد و یک فاز افسردگی 2 هفته ای (الزامی نیست).

-         در دو قطبی نوع 2، فاز افسردگی مشابه نوع 1 است اما خلق بالا دارای شدت پایینتری است.

-         در سیکلوتایمی یا خلق ادواری بصورت متناوب خلق بالا و پایین داریم که البته نسبت به دوقطبی شدت کمتری دارند.

اما شاید بپرسید چه چیزی باعث بوجود آمدن این اختلال می شود؟ هنوز علم نتوانسته است پاسخ دقیقی به این سوال بدهد. تنها می دانیم که هم ژنتیک و هم محیط در بروز اختلال موثرند. مثلاً بررسی ها نشان می دهد که اعضای خانواده شخص بایپولار 10 برابر بیش از دیگران احتمال ابتلا دارند. از سوی دیگر برخی از داروها (از جمله SSRI ها یا مهارکننده های بازجذب انتخابی سروتونین) می توانند شیدایی را فعال کنند که بیانگر تاثیر محیط است.

اما درمان اختلال دوقطبی چیست؟

از آنجا که این بیماری با اختلالهای اضطرابی، سوء مصرف مواد، بیش فعالی/کمبود توجه و اختلالهای شخصیت همبود است، به سختی تشخیص داده می شود. از طرف دیگر ممکن است در خلق پایین تشخیص افسردگی بگیرد که بسیار خطرناک است. علاوه بر آن متاسفانه هنوز برای این بیماری درمان قطعی وجود ندارد و در صورت تشخیص درست، تنها می توان آنرا مهار کرد.

در حال حاضر یکی از بهترین روشهای مهاری، دارودرمانی است.  لیتیوم که یک متعادل کننده خلق بشمار می آید و خصوصاً بر کاهش نشانه های شیدایی موثر است، از قدیمی ترین داروها و موثرترین آنها است. سایر داروها ضدروانپریشیها، ضدانعقادها، بنزودیازپینها و داروهای ضدافسردگی ها هستند که البته در مصرف آنها باید احتیاط کرد. زیرا ممکن است در فاز مانیک ایجاد اشکال کنند.

در بیماران دوقطبی، بویژه در زمان شیدایی، ملاحظات معمول در سایر بیماریهای خلقی مانند مباحثه درمانی (Talk Therapy) و درمانهای شناختی-رفتاری که کمک می کنند بیمار به ماهیت غیرعقلانی برخی افکار خود پی ببرد، موثر نیستند و بنابراین بهتر است پس از یک دوره دارودرمانی انجام گردند.

منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری