در خبرها خواندیم که در آخرین رده بندی جهانی (موسسه گالوپ سال 2017)، ایرانیان به عنوان عصبانی ترین مردم جهان گزارش شده اند. فارغ از هیاهویی که بعد از انتشار این گزارش به راه افتاد و اینکه این نظرسنجی بر اساس اصول درست انجام شده یا خیر و آیا می توان به آن استناد کرد یا خیر، یک حقیقت مسلم است: اینکه خشم و پرخاشگری در جامعه امروز ایران معضلاتی عمده به حساب می آیند. اینکه خشم را از پرخاشگری به عمد جدا کرده ام، برای نشان دادن این نکته است که عموماً خشم موضوعی درونی است. حال آنکه پرخاشگری نمودی بیرونی دارد و معمولاً خشم مقدم بر پرخاشگری و علت آن محسوب می شود.
تحلیل جامعه شناختی خشم امروز مردمان ایران، مجالی فراختر و دانشی افزونتر طلب می کند. علل پرخاشگری کودکان و روشهای برخورد با آن نیز در مطلبی در آینده خواهم آورد، اما امروز می خواهیم درباره رویکرد درست برخورد با کودکانی سخن بگوییم که همیشه خشمگین به نظر می رسند.
امروزه محققین دریافته اند که معمولا خشم مداوم کودک، اتصالی (Connection) است که ما را به رنج (Pain) می رساند. بنابراین هنگامی که کودکی دایما خشمگین می شود، بهتر است به جای آنکه عصبانیت او را ببینیم به دنبال رنج نهفته او بگردیم. یکی از روشهایی که به والدین و بالینگران کمک می کند تا مشکل کودک را به درستی تشخیص دهند این است که نیت درک کردن (Intent to understand) داشته باشند. نیت درک کردن به این معناست که درباره کودک و تجربیاتش کنجکاو باشیم و این تجربیات را از دیدگاه او بنگریم و بررسی کنیم. این کار علاوه بر آنکه به ما کمک می کند، ریشه خشم را دریابیم به خودی خود موجب تخفیف خشم می گردد و کارکردی درمانی دارد. زیرا وقتی شما به تجربیات کودک اهمیت و علاقه نشان می دهید، در واقع به خود او اهمیت داده اید.
نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است، این است که برای درک کردن کودک نباید از کودک بپرسیم چرا از این موضوع عصبانی هستی؟ زیرا در این صورت او دلایلی می آورد که معمولا قابل قبول نبوده و ما مجبوریم آنها را رد کنیم. یا اینکه بپرسیم چرا این احساس را داری؟ و ....
روش درست این است که ما خشم کودک را بپذیریم و درباره آن کنجکاو باشیم و اجازه دهیم خود کودک ما را راهنمایی کند. مثلا می توانیم بگوییم: خب پس تو از فلان مساله عصبانی هستی. آیا درباره این قسمت یا آن قسمت؟
روش دیگری که به کودک خشمگین کمک می کند این است که او یاری کنیم تا بتواند هیجانات خود بشناسد و آنها را به سطح ارتباط (Communication) بیاورد. اگر هیجانات به سطح ارتباط نرسند، حالت انفجاری و مخرب پیدا می کنند ولی در سطح ارتباط سیگنالهای هیجانی (Emotional Signals) نامیده می شوند. نخستین قدم برای این کار این است که ما رابطه خود را با کودک مستحکم کنیم. تعریف رابطه (Relationship) میزان تاثیرگذاری بر دیگری است و این رابطه با کودک دوسویه است. کودک نیاز دارد دوست بدارد و دوست داشته شود. دکتر کریگ چایلدرس بالینگر معروف کودکان می گوید: من به تجربه دریافته ام که خشم و عشق درهم تنیده و گره خورده اند.
دومین قدم این است که کمک کنیم کودک تفاوت غم، نگرانی، خشم و سایر هیجانات را درک کند. با این کار می توانیم زمینه را برای تخفیف خشم آماده کنیم.
بطور کلی برای کاستن از خشم کودکان باید از ابزارهایی در خلاف جهت آن استفاده کنیم. گاندی می گوید: پادزهر هر چیز مخالف آن چیز است. پادزهر خشم می تواند عشق، ارتباط، شادی و ... باشد ولی مسلما خشم نمی تواند پادزهر خوبی برای خشم باشد.
منبع: +