موضوعات روان فن آوری (PsychoTech)، اختلالات و متخصصان روانی

چگونه به کودکی که همیشه عصبانی است کمک کنیم

کودک عصبانی خشمگین پرخاشگر


در خبرها خواندیم که در آخرین رده بندی جهانی (موسسه گالوپ سال 2017)، ایرانیان به عنوان عصبانی ترین مردم جهان گزارش شده اند. فارغ از هیاهویی که بعد از انتشار این گزارش به راه افتاد و اینکه این نظرسنجی بر اساس اصول درست انجام شده یا خیر و آیا می توان به آن استناد کرد یا خیر، یک حقیقت مسلم است: اینکه خشم و پرخاشگری در جامعه امروز ایران معضلاتی عمده به حساب می آیند. اینکه خشم را از پرخاشگری به عمد جدا کرده ام، برای نشان دادن این نکته است که عموماً خشم موضوعی درونی است. حال آنکه پرخاشگری نمودی بیرونی دارد و معمولاً خشم مقدم بر پرخاشگری و علت آن محسوب می شود.

تحلیل جامعه شناختی خشم امروز مردمان ایران، مجالی فراختر و دانشی افزونتر طلب می کند. علل پرخاشگری کودکان و روشهای برخورد با آن نیز در مطلبی در آینده خواهم آورد، اما امروز می خواهیم درباره رویکرد درست  برخورد با کودکانی سخن بگوییم که همیشه خشمگین به نظر می رسند.

امروزه محققین دریافته اند که معمولا خشم مداوم کودک، اتصالی (Connection) است که ما را به رنج (Pain) می رساند. بنابراین هنگامی که کودکی دایما خشمگین می شود، بهتر است به جای آنکه عصبانیت او را ببینیم به دنبال رنج نهفته او بگردیم. یکی از روشهایی که به والدین و بالینگران کمک می کند تا مشکل کودک را به درستی تشخیص دهند این است که نیت درک کردن (Intent to understand) داشته باشند. نیت درک کردن به این معناست که درباره کودک و تجربیاتش کنجکاو باشیم و این تجربیات را از دیدگاه او بنگریم و بررسی کنیم. این کار علاوه بر آنکه به ما کمک می کند، ریشه خشم را دریابیم به خودی خود موجب تخفیف خشم می گردد و کارکردی درمانی دارد. زیرا وقتی شما به تجربیات کودک اهمیت و علاقه نشان می دهید، در واقع به خود او اهمیت داده اید.

نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است، این است که برای درک کردن کودک نباید از کودک بپرسیم چرا از این موضوع عصبانی هستی؟ زیرا در این صورت او دلایلی می آورد که معمولا قابل قبول نبوده و ما مجبوریم آنها را رد کنیم. یا اینکه بپرسیم چرا این احساس را داری؟ و ....

روش درست این است که ما خشم کودک را بپذیریم و درباره آن کنجکاو باشیم و اجازه دهیم خود کودک ما را راهنمایی کند. مثلا می توانیم بگوییم: خب پس تو از فلان مساله عصبانی هستی. آیا درباره این قسمت یا آن قسمت؟

روش دیگری که به کودک خشمگین کمک می کند این است که او یاری کنیم تا بتواند هیجانات خود بشناسد و آنها را به سطح ارتباط (Communication) بیاورد. اگر هیجانات به سطح ارتباط نرسند، حالت انفجاری و مخرب پیدا می کنند ولی در سطح ارتباط سیگنالهای هیجانی (Emotional Signals) نامیده می شوند. نخستین قدم برای این کار این است که ما رابطه خود را با کودک مستحکم کنیم. تعریف رابطه (Relationship) میزان تاثیرگذاری بر دیگری است و این رابطه با کودک دوسویه است. کودک نیاز دارد دوست بدارد و دوست داشته شود. دکتر کریگ چایلدرس بالینگر معروف کودکان می گوید: من به تجربه دریافته ام که خشم و عشق درهم تنیده و گره خورده اند.

دومین قدم این است که کمک کنیم کودک تفاوت غم، نگرانی، خشم و سایر هیجانات را درک کند. با این کار می توانیم زمینه را برای تخفیف خشم آماده کنیم.

بطور کلی برای کاستن از خشم کودکان باید از ابزارهایی در خلاف جهت آن استفاده کنیم. گاندی می گوید: پادزهر هر چیز مخالف آن چیز است. پادزهر خشم می تواند عشق، ارتباط، شادی و ... باشد ولی مسلما خشم نمی تواند پادزهر خوبی برای خشم باشد.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

ساختار مغز

لوبهای مغز

امروز در ادامه مباحث نوروسایکوژی می خواهیم درباره مغز و ساختار آن شامل لوبهای مغزی و برخی نواحی مهم آن با هم صحبت کنیم. همانطور که می دانید مغز در راستای جلو-عقب به دو قسمت تقسیم می شود که نیم کره های مغزی نامیده می شوند. وقتی از نمای جانبی به مغز می نگریم، فقط یکی از آنها دیده می شود. با این حال آنچه امروز معرفی می کنیم، در هر دو لوب یکسان است.

سطح مغز با لایه ای ضخیم از بافت مغزی پوشیده شده است که قشر (کورتکس) مغزی (Cerebral Cortex) نامیده می شود. برای آنکه مغز، سطح بیشتری از کورتکس مغزی داشته باشد، قشر آن تا حد ممکن تا خورده است و این تاخوردگی باعث ایجاد برآمدگی ها و فرورفتگی هایی شده است که به ترتیب شکنج (Gyrus) و شیار (Sulcus) نامیده می شوند.

هر نیم کره مغز شامل 4 لوب است: لوب پیشانی(Frontal Lobe)، لوب آهیانه(Parietal Lobe)، لوب گیجگاهی (Temporal Lobe) و لوب پس سری (Occipital Lobe). شیار بزرگی که در قسمت بالا و جلوی مغز (بین دو قسمت آبی و بنفش) وجود دارد، شیار مرکزی نامیده می شود که لوب پیشانی (قسمت آبی رنگ) را از لوب آهیانه (قسمت بنفش) جدا می کند. شیار دیگری که که لوب گیجگاهی را از سایر لوبها جدا می کند، شیار سیلویوس (Sylvian) نامیده می شود. لوب پس سری در قسمت عقب مغز قرار دارد ولی مانند سایر لوبها، مرز کاملا مشخصی با سایر قسمتهای مغز ندارد.

هر لوب مغزی با کاردهایی خاص مرتبط است. با اینکه تعداد کارکردهای متفاوت هر لوب بسیار زیاد است و به راحتی نمی توان آنها را در یک یا چند کلمه خلاصه کرد، ولی بخشی از کارکردهای هر لوب به قرار زیرند:


لوبهای مغز


لوب پیشانی با فعالیتهای حرکتی و کارکردهای عالی شناختی از قبیل تفکر منطقی، تصمیم گیری و برنامه ریزی مرتبط است. در این لوب ناحیه ای در جلوی شیار مرکزی وجود دارد که شکنج پیش مرکزی نام دارد و در کنترل حرکتی نقشی اساسی ایفا می کند و در واقع قشر حرکتی اولیه (Primary Motor Cortex) در این ناحیه قرار دارد.

لوب آهیانه برای پردازش اطلاعات حسی دریافتی اهمیت دارد و در توجه و بازنمایی فضایی نیز اهمیت دارد. شکنج پس مرکزی در لوب آهیانه حاوی قشر حسهای تنی اولیه (Primary Somatosensory) است و اینجا جایی است که حس لامسه پردازش می شود.

لوب گیجگاهی در پردازش سیگنالهای صوتی دخالت دارد و همچنین در یادگیری و حافظه نیز اهمیت دارد و لوب پس سری نیز حاوی مناطق مهم پردازش تصویری نظیر قشر تصویری اولیه است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

سیستم عصبی

سیستم عصبی

در ادامه مباحث نوروسایکوژی، امروز می خواهیم با بخشهای مختلف سیستم عصبی آشنا شویم. سیستم عصبی نرم افزار بدن است که به دو بخش تقسیم می شود:

سیستم عصبی مرکزی که از مغز و نخاع تشکیل شده است و سیستم عصبی پیرامونی که متشکل از اعصاب بدن است و خود به دو زیر بخش تقسیم می شود:

نخست سیستم عصبی تنی که شامل اعصابی است که سیگنالهای حسی را از بدن به سیستم عصبی مرکزی می رسانند و همچنین اعصابی که سیگنالهای حرکتی را از سیستم عصبی مرکزی به ماهیچه های اسکلتی منتقل می کنند. سیستم عصبی تنی با حرکات ارادی مرتبط است. به عنوان مثال وقتی شما روی ماوس کلیک می کنید، سیگنال از طریق سیستم عصبی تنی، از مغز به انگشت شما منتقل می شود.

دومین بخش از سیستم عصبی پیرامونی، سیستم عصبی خودمختار است که گاهی سیستم عصبی غیرارادی نیز خوانده می شود و نقش تنظیم محیط داخلی را برعهده دارد. بنابراین این سیستم سیگنالهای اعضای داخلی را به سیستم عصبی مرکزی و بالعکس منتقل می کند. به عنوان مثال تنظیم متغیرهایی چون هضم غذا، ضربان قلب و ... را که عموما از دایره کنترل هشیار بیرونند، توسط این سیستم صورت می گیرد.


سیستم عصبی پیرامونی


خود سیستم عصبی خودمختار نیز به دو زیرسیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک تقسیم می شود.

سیستم سمپاتیک نقش مهمی در برانگیختن بدن و بالابردن سطح انرژی عهده دار است. در حالی که سیستم پاراسمپاتیک در جهت ذخیره سازی انرژی بدن فعالیت می کند. به عنوان مثال اگر شما در یک موقعیت ترس آور باشید، سیستم عصبی سمپاتیک، ضربان قلب شما را بالا برده، فشار خون را افزایش می دهد و غدد عرق را تحریک می کند. اما اگر در حال صرف یک وعده غذایی هستید و چیز ترس آوری هم وجود ندارد، سیستم پاراسمپاتیک فرآیند هضم را فعال می کند و باعث ترشح غدد بزاق شده و ضربان قلب شما را کاهش می دهد.


سیستم عصبی خودمختار


بنا بر کارکردهایی که گفته شد، غالبا سیستم سمپاتیک به عنوان پاسخ مبارزه یا فرار (Fight or Flight) و سیستم پاراسمپاتیک به عنوان پاسخ هضم و استراحت توصیف می گردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

پتانسیل عمل

پتانسیل عمل


درباره پتانسیل غشاء نورون در مطلب قبلی صحبت کردیم. پتانسیل عمل، پتانسیل لحظه ای در خلاف جهت پتانسیل غشاء نورونی است که پایه سیگنال انتقال در نورون به شمار می آید. همانطور که گفتیم، پتاسیل غشا در حالت استراحت نورون در حدود 70- میلی ولت است. وقتی که انتقال دهنده های عصبی به گیرنده های دندریت می رسند، می توانند با تاثیر خود فعالیتی را در نورون باعث شوند که ناقطبی سازی (Depolarization) نامیده می شود. ناقطبی سازی یعنی آنکه پتانسیل غشاء کاهش یافته و به صفر نزدیک شود.

نمودار زیر پتانسیل غشاء  (در واحد میلی ولت) را بر حسب زمان نشان می دهد.


پتانسیل عمل


وقتی که انتقال دهنده های عصبی با گیرنده های دندریت تعامل می کنند، باعث ناقطبی شدن نورون می شوند تا وقتی که نورون به نقطه ای برسد که آنرا آستانه پتانسیل غشاء (Membrane Potential Threshold) می نامیم. در نورونی با پتانسیل غشا استراحت 70- میلی ولت، این آستانه حدود 55- میلی ولت است.

وقتی که نورون به آستانه پتانسیل غشا برسد، تعداد زیادی از کانالهای سدیمی باز شده و اجازه می دهند یونهای مثبت سدیم وارد سلول شوند. این عمل خود موجب می شود که ناقطبی شدن با سرعت بیشتری اتفاق بیفتد و پتانسیل غشاء به صفر رسیده و از آن هم بگذرد. به همین دلیل به ناقطبی شدن مرحله صعود پتانسیل عمل هم می گویند. هجوم یونهای مثبت، سیگنالی الکتریکی می سازد که همان پتانسیل عمل است و در طول نورون حرکت می کند.

وقتی که پتانسیل عمل به حد نهایی خود -که آنرا قله (Peak) می نامیم- می رسد، کانالهای سدیمی بسته می شوند و کانالهای پتاسیمی باز می شوند و اجازه می دهند یونهای پتاسیم از سلول خارج شوند. این مرحله از دست دادن یونهای مثبت پتاسیم، باعث بازقطبی شدن (Repolarization) نورون می شود که همان مرحله سقوط پتانسیل است.

در پایان مرحله بازقطبی شدن، نورون به پتانسیل غشای استراحت باز می گردد. البته باید توجه داشت که در این فرآیند، ابتدا پتانسیل  از 70- میلی ولت نیز کمتر  می شود که به آن بیش قطبی شدن (Hyperpolarization) می گویند. در این مرحله که به نام زمان مقاومت شناخته می شود، تقریبا نمی توان نورون را به شلیک مجدد وادار کرد.

در آخرین مرحله کانالهای پتاسیمی بسته می شوند و نورون به حالت پتانسیل غشا استراحت باز می گردد و دوباره آماده فعالیت می شود. سیگنالی هم که بر اثر پتانسیل عمل در طول نورون ایجاد شده بود، بر انتقال دهنده های عصبی در پایانه های آکسونی اثر می گذارد تا سیگنال را به نورون بعدی منتقل نماید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

پتانسیل غشای نورونی

پتانسیل غشاء


پتانسیل غشاء به اختلاف پتانسیل الکتریکی در درون و بیرون نورون اطلاق می شود. پلاسما یا غشاء سلول، بخشی از نورون است که محیط بیرون سلول را از محیط داخلی آن جدا می کند. اختلاف پتانسیل الکتریکی به دلیل وجود گروهایی از یونها در دو طرف غشاء ایجاد شده است. یونها اتمهایی هستند که با دریافت یا از دست دادن الکترون دارای بار الکتریکی منفی یا مثبت شده اند.

در این گروههای یونی، یونهای سدیم، پتاسیم، کلر و ارگانیک بیشترین نقش را ایفا می کنند. یونهای مثبت سدیم در شکل با دایره های آبی و یونهای منفی کلر با دایره های سبز نشان داده شده اند. همچنین یونهای مثبت پتاسیم با  دایره های زرد و سایر یونهای منفی که اغلب آنیون (یون منفی) های عضوی (ارگانیک) هستند، با دایره های خاکستری نمایش داده شده اند.


پتانسیل غشا


وقتی نورون در حال استراحت (At Rest) است، نورونهای سدیم و کلر در بیرون سلول و یونهای پتاسیم و آنیونهای ارگانیک در داخل سلول بیشتر هستند. از سوی دیگر در حال استراحت، داخل نورون منفی تر از بیرون آن است که باعث ایجاد اختلاف پتانشیل غشایی در حدود 70- میلی ولت می شود.

یکی از راههای ایجاد این پتانسیل، از طریق مکانیزمی است که پمپ سدیم-پتاسیم (Na-K Pump) خوانده می شود. قسمتی که در شکل با سبزفسفری رنگ آمیزی شده است، پروتئین انتقال دهنده است که با مصرف انرژی، به طور مستمر 3 یون سدیم را به خارج سلول و در همان حال 2 یون پتاسیم را به داخل آن پمپ می کند و به دلیل آنکه در این فرآیند یونهای مثبت بیشتری به خارج سلول منتقل می شوند، پتانسیل غشاء منفی باقی می ماند.


پتانسیل غشا


یون پتاسیم - بر خلاف سایر یونها – به آسانی از طریق کانالهای یونی، از غشای سلولی می گذرد. کانالهای یونی پلهای پروتئینی هستند که اجازه عبور یونها را می دهند. یونهای پتاسیم از کانالهای یونی خارج می شوند تا موازنه برقرار شود و تا هنگامی که نیروهایی مثل تخلیه یونی آنرا از یک سو به سوی دیگر انتقال نداده اند، اختلاف پتانسیل دو سوی غشای نورونی در حدود 65- تا 70- میلی ولت باقی می ماند.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

سیناپس

سیناپس


امروز می خواهیم درباره انتقال سیناپسی صحبت کنیم. بیشتر ارتباط بین نورونها در ساختار مخصوصی به نام  سیناپس اتفاق می افتد. سیناپس فضایی است که دو نورون آنقدر به هم نزدیک شده اند که سیگنالهای شیمیایی می توانند از یکی به دیگری منتقل شوند. در واقع نورونها کاملا به هم متصل نیستند بلکه با فضایی میکروسکوپی به نام شکاف سیناپسی (Synaptic Cleft) از هم جدا می شوند. عرض این شکاف حدود 40 نانومتر است. برای مقایسه بد نیست بدانید ضخامت موی معمولی انسان حدود 75 هزار نانومتر است.

سیناپس


نورونی که سیگنال را ارسال می کند، نورون پیش سیناپسی و نورونی که که سیگنال را دریافت می کند، نورون پس سیناپسی نام دارند. در نورون پیش سیناپسی سیگنالهایی شیمیایی وجود دارد که انتقال دهنده عصبی نامیده می شوند که در بسته های کوچکی به نام کیسه (Vesicle) قرار دارند. در کیسه حاوی هزاران مولکول انتقال دهنده عصبی است. وقتی که نورون پیش سیناپسی با بوسیله پتانسیل عمل تحریک می شود، کیسه ها با غشا پیش سیناپسی برخورد می کنند و محتویات آنها در شکاف سیناپسی آزاد می شود.

در شکاف سیناپسی، انتقال دهنده های عصبی با گیرنده های موجود در غشای پس سیناپسی تعامل می کنند. آنها به گیرنده می چسبند و می توانند احتمال فعال شدن نوورن پس سیناپسی و شلیک پتانسیل عمل را بالا برده یا برعکس آنرا پایین بیاورند.

سیناپس


مرحله بعدی این است که مولکولهای انتقال دهنده عصبی از شکاف سیناپسی پاکسازی شوند. این کار از سه طریق صورت می گیرد:

-      بعضی از آنها به سادگی بوسیله پروسه ای که تخلیه نامیده می شود، پاکسازی می شوند.

-      در برخی موارد انتقال دهنده های عصبی در پروسه ای به نام بازجذب (Reuptake) به نورون پیش سیناپسی باز می گردند و دوباره توسط نورون پیش سیناپسی بازیاقت و بسته بندی شده و آماده مصرف می شوند.

-      در برخی موارد نیز آنزیمها، انتقال دهنده های عصبی را در هم می شکنند و سپس اجزای حاصله می توانند دوباره به نورون پیش سیناپسی بازگردانده شوند تا انتقال دهنده های بیشتری بسازند.


منبع: +

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

نورون: سلول عصبی

امروزه تخمین زده می شود که مغز هر یک ما از حدود 85 میلیارد نورون تشکیل شده است. نورون یک سلول عصبی است که در واقع واحد پایه سیستم عصبی محسوب می شود. اگر چه نورونها در شکلها و اندازه های مختلف وجود دارند، ولی معمولا در کتب مرجع به صورت زیر ساده سازی  و معرفی می گردند:


ساختار نورون


ساختار سمت چپ آن کمی شبیه درخت به نظر می رسد. شاخه های این درخت دندریت نامیده می شوند. دندریتها بخشهایی هستند که نورون از طریق آنها اطلاعات لازم را کسب می کند گیرنده های روی دندریت به گونه ای طراحی شده اند که سیگنال ها (علایم) را از دیگر نورونها دریافت کنند. این عمل بوسیله مواد شیمیایی به نام انتقال دهنده های عصبی (Neurotransmitters) انجام می پذیرد. سیگنالهای دریافتی از دندریتها باعث ایجاد تغییرات الکتریکی شده که در ناحیه ای از نورون که به نام سوما (Soma) یا بدنه سلول نامیده می شود، تفسیر می شوند. سوما هسته نورون را در برگرفته است که آن نیز حاوی DNA یا مواد ژنتیکی سلول عصبی است.

سوما همه اطلاعات دندریتها را گرفته و آنها را با هم در ناحیه ای به نام برآمدگی آکسون (Axon hillock) قرار می دهد. اگر سیگنالی که از دندریت رسیده به اندازه کافی قوی باشد،سیگنال به بخش بعدی به نام آکسون فرستاده می شود. در این قسمت سیگنال، پتانسیل عمل نامیده می شود. پتانسیل عمل در طول آکسون که با مایلین پوشیده شده است، سفر می کند. مایلین ماده ای ایزوله کننده است که از تضعیف سیگنال جلوگیری می کند. سفر پتانسیل عمل در پایانه آکسونی که گاهی دگمه سیناپسی نیز نامیده می شود، به پایان می رسد. وقتی سیگنال به پایانه آکسونی می رسد، می تواند باعث آزاد شدن انتقال دهنده عصبی شود.

وقتی انتقال دهنده عصبی از پایانه آکسونی یک نورون آزاد می شود، با گیرنده روی دندریت های نورون بعدی تعامل می کند و به همین ترتیب سیگنال از نورونی به نورون دیگر انتقال می یابد تا به مقصد برسد.

منبع: +


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

شخصیتهای دیسنی و اختلالات روانی

اختلالات روانی شخصیت های دیسنی

چند وقتی هست که با اکران سینمایی و پخش دی وی دی فیلم برادرم خسرو در شبکه خانگی بحث درباره اختلال دوقطبی داغ شده و حتی به محافل غیرتخصصی مانند دورهمی های دوستانه یا خانوادگی هم کشیده شده است. به نظر من این اتفاق خوبی است. زیرا ضمن آشنایی عامه مردم با این اختلال روانی، داغ و ننگ (Stigma) این بیماری نیز کمرنگتر می شود. با این اندیشه به فکر افتادم که معرفی کوتاهی بر فیلمهایی مانند این فیلم یا فیلم ذهن زیبا ( که درباره فردی با اختلال اسکیزوفرنی است) داشته باشم. در جستجو در وب به مطلبی برخوردم که کاراکترهای برخی انیمیشنهای شرکت دیسنی را از حیث بیماریهای روانی بررسی کرده بود. بد ندیدم این مطلب را به فارسی برگردانم.

 

10 شخصیت دیسنی با اختلال روانی جدی:


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


1-   السا (فروزن):

السا قادر است برف و یخ را تولید و کنترل کند. به همین دلیل همیشه از این می ترسد که مبادا به کسانی که دوستشان دارد آسیب برساند. به نظر می سرد السا به آگورافوبیا یا هراس از مکانهای شلوغ مبتلا باشد.

آگورافوبیا از جمله اختلالهای اضطرابی است که در آن فرد از حضور در مکانهای شلوغ و بسته و جاهایی که در آنها امکان گریز سریع وجود نداشته باشد، هراس دارد و همواره می ترسد کنترل خود را از دست بدهد.

علاوه بر آگورافوبیا، السا مبتلا به اختلال دیگری هم هست که باعث می شود قلعه ای یخی برای خود بنا کند: پارانویا یا اختلال بدگمانی. السا با این کار می خواهد خود را از گزند و آسیب دیگران در امان نگه دارد.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


2-   پو خرسه (وینی د پو):

هر کس که کارتون پوخرسه را دیده باشد، می داند که او همیشه در اطراف کندوها و کوزه های عسل می گردد و وقتی به عسل می رسد، کنترل خود را از دست می دهد و آنقدر عسل می خورد که به دردسر بیافتد. با اینکه پوخرسه شخصیتی دوست داشتنی و معصوم است ولی به نظر می رسد که از اختلال پرخوری روانی (Binge Eating) رنج می برد.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


3-   کاپیتان هوگ (پیتر پان):

در همه انمیشنهایی که کاپیتان هوگ حضور دارد، تمساحی هم هست که او را دنبال می کند. این تمساح یک ساعت را بلعیده است که کاپیتان هوگ از تیک تاک آن نزدیک شدن تمساح را متوجه می شود. علاوه بر آن، این تمساح یک دست کاپیتان هوگ را نیز خورده است. این حادثه یک سانحه کامل را برای کاپیتان هوگ رقم زده است و بنابراین کاپیتان هوگ از اختلال استرس پس سانحه (PTSD) رنج می برد. درباره اختلال PTSD قبلاً در اینجا صحبت کرده ایم.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


4-   اسکار (شیرشاه):

اسکار مثالی کلاسیک از دو اختلال روانی همراه (کاموربید) است:

شخصیت خودشیفته با شخصیت ضداجتماعی در کاراکتر او ترکیب شده اند. او هیچ توجهی به دیگران و حقوق آنها ندارد. او برادرش را بدون عذاب وجدان می کشد و سعی می کند پسرعمویش سیمبا را هم از بین ببرد.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


5-   ملکه شیطانی (سفیدبرفی و هفت کوتوله):

ملکه شیطانی در انمیشن سفیدبرفی و هفت کوتوله نیز یک مثال کلاسیک برای شخصیت خودشیفته است. او معتقد است که زیباترین و جذابترین زن در روی زمین است و دایماً از آینه جادویی خود تایید می گیرد. روزی که آینه می گوید سفیدبرفی زیباترین خانم دنیاست است، ملکه شیطانی قصد کشتن او را می کند.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


6-   بل (دیو و دلبر):

بل کودکی سختی داشته است. او مادرش را در کودکی از دست داده است و با پدری نامتعارف زندگی می کند. عشق بی حد و حصر او به کتاب و کتاب خواندن باعث شده است که او را در دهکده، دختری عجیب و غریب و مرموز قلمداد کنند.

وقتی که بل توسط دیو گرفتار شد، به جای فرار شروع به همدردی با دیو کرد و این نشان می دهد که او به نشانگان استکهلم (Stockholm Syndrome) دچار شده است. سندرم استکهلم وقتی اتفاق می افتد که شخصی با گروگانگیر خود احساس همدلی و همحسی می نماید و به او در رسیدن به اهدافش کمک می کند.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


7-   دیو (دیو و دلبر):

در انمیشن دیو و دلبر، دیو نیز شخصیت نامتعادلی دارد. خشم بسیار در رفتار او کاملاً آشکار است. خشمی که در اثر تبدیل او از شاهزاده ای مغرور به دیوی کریه منظر حاصل شده است و  در دراز مدت به تنهایی و افسردگی بدل شده است.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


8-   خرگوش سفید (آلیس در سرزمین عجایب):

هر بار که خرگوش سفید را در انیمیشن آلیس در سرزمین عجایب می بینیم، او برای انجام کار یا جلسه ای مهم عجله دارد. خرگوش سفید نه تنها از اضطراب آشکار رنج می برد، بلکه درگیر وسواس فکری-عملی نیز هست. زیرا اگر چیزی از جای خود برداشته شود، از نظر خرگوش هرج و مرج بزرگی اتفاق افتاده است.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


9-   ایور الاغه (وینی د پو):

هر کس که ایور الاغه در کارتون پو خرسه را می شناسد، می داند که او همیشه در حال نق زدن و شکایت کردن از بلاهایی است که بر سر او می بارد. کاملاً مشخص است که ایور الاغه به افسردگی و اختلال بدبینی مبتلا است.

زیباترین نکته درباره ایور الاغه این است که دوستانش او را همانگونه که هست می پذیرند و انتظار ندارند او به خاطر آنها تغییر کند.


اختلالات روانی شخصیت های دیسنی


10-                  آریل (پری دریایی کوچک):

آریل به عنوان پری دریایی نوجوان مشکلات زیادی دارد. زیرا عاشق یک انسان شده است. کنجکاوی او درباره انسانها هربار توسط پدرش سرکوب شده است. ولی این سرکوبی نتیجه عکس داده و بدل به علاقه او به جمع آوری و دزدیدن اشیایی درباره انسانها شده است. این موضوع او را کاندیدای اختلالات احتکار (Hoarding Disorder) و دزدی اجباری (Kleptomania) می کند. درباره کلپتومانیا نیز قبلاً در اینجا صحبت کرده ایم.

در نهایت آریل فکر می کند که بدنش باید تغییر کند و به انسان مبدل شود. در اینجا نیز ابتلای او به اختلال بدشکلی بدنی (Body Dysmorphic) مطرح می شود. در بدشکلی بدنی، فرد نسبت به یک یا چند عضو بدن خود حساسیت و نارضایتی دارد و این نارضایتی به اندازه ای برایش اشتغال فکری ایجاد می کند که در زندگی طبیعی او اخلال ایجاد می شود.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

نوروفیدبک چیست (قسمت دوم)

نوروفیدبک


تا اینجا دانستیم که امواج مغزی در هر حالت یا برای هر اختلال تغییر می کنند. به عنوان مثال:

اختلال بیش فعالی/عدم توجه یا همان ADHD به افزایش دامنه موج تتا و در نتیجه تسلط این موج در نواحی خاصی از مغز می انجامد. حال این پرسش مطرح می شود که اگر این به روشی دامنه موج تتا را کاهش دهیم، آیا نشانه های اختلال نیز کاهش پیدا می کنند؟  خوشبختانه پاسخ به این سوال مثبت است. در واقع احتمال دارد فعالیت غیرطبیعی مغز باعث بروز این اختلال شده باشد.

حال سوال دیگر این است که چگونه می توان موج تتا را در مغز تغییر داد؟ پاسخ این است که روشهای تهاجمی و غیرتهاجمی مختلفی برای تغییر فعالیت نواحی مغزی وجود دارد. مثلاً می توان با ایجاد میدان مغناطیسی در اطراف ناحیه مغزی، دامنه موج تتا را کاهش داد. به این روش TMS (Transcranial Magnetic Stimulation) می گویند. روش دیگر ایجاد میدان الکتریکی در اطراف یک ناحیه مغزی است که به TES موسوم است.


نوروفیدبک

اینها روشهای نسبتاً تهاجمی هستند. زیرا ما امواج مغزی را بوسیله ابزارهای بیرونی تغییر داده ایم. روش دیگری که کمتر تهاجمی است این است که به مغز یاد بدهیم که در آن ناحیه امواج تتا با دامنه کمتری تولید کند. این روش نوروفیدبک نام دارد. ما با فیدبکی که به مغز می دهیم آنرا در جهت لازم آموزش می دهیم.

شاید حالا از خودتان بپرسید که چگونه می توان مغز را آموزش داد؟ اصول یادگیری مغز همان است که برای یادگیری دیگری اتفاق می افتد. یعنی به محض آنکه دامنه موج تتا پایین آمد، به مغز پاداش می دهیم. مغز خیلی زود می فهمد که این امر تصادفی نیست و خود را با آن تطبیق می دهد.به این روش شرطی سازی عاملی (Operant Conditioning) می گویند. تعلیم دهنگان حیوانات این روش را به خوبی می شناسند. زیرا آنها نیز از این روش برای تربیت حیوانات استفاده می کنند. مثلاً در قفس پرنده ای یک دکمه آبی رنگ قرار می دهند. به محض آنکه پرنده بطور تصادفی به دکمه نوک زد، به او غذا می دهند. بعد از چند بار که این عمل اتفاق افتاد، پرنده رابطه نوک زدن به دکمه آبی و دریافت غذا را می فهمد و آنرا بصورت آگاهانه بکار می برد. یعنی هر وقت گرسنه شد، به دکمه آبی ضربه می زند. در اینجا پاداش دریافت غذا است. در نوروفیدبک پاداش می تواند ادامه پیداکردن یک فیلم متوقف شده یا گذر از یک مرحله در بازی باشد.


نوروفیدبک

در عمل در روشهای فوق تنها روی یک موج مغزی کار نمی کنند. مثلاً در ADHD به جای آنکه هدف این باشد که دامنه تتا کاهش یابد، کم شدن نسبت دامنه موج تتا به بتا را هدف قرار می دهند. به عبارت دیگر کاهش تتا (کاهش خیالپردازی) و همزمان افزایش بتا (افزایش تمرکز).

نکته پایانی که لازم است گفته شود این است که علی رغم تاثیرات مثبت نوروفیدبک در درمان بسیاری از اختلالات روانی، این روش هنوز هم در ابتدای راه قرار دارد و از طرف دیگر مانند بسیاری از متدهای درمانی دیگر بهتر است در ترکیب با سایر روشهای شناخته شده بکار رود.

تصویر زیر نقاشی یک کودک مبتلا به ADHD را طی درمان با فیدبک نشان می دهد.


نوروفیدبک بیش فعالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری

نوروفیدبک چیست (قسمت اول)

نوروفیدبک

این روزها روشهای درمانی زیادی برای مبتلایان به اختلالات روانی مورد استفاده قرار می گیرد اما در این میان نام نوروفیدبک زیاد به گوش می رسد. نوروفیدبک چیست و آیا این ادعا -که شبیه فیلمهای علمی –تخیلی به نظر می رسد -درست است که نوروفیدبک می تواند فعالیتهای مغز را تنظیم کند؟ و اگر پاسخ بلی است، این کار چگونه انجام می شود؟ ما در این مطلب می خواهیم به پرسشهای بالا پاسخ بدهیم.

وقتی که نوروفیدبک در دهه 60 میلادی معرفی شد، سازندگان آن ادعا کردند که این دستگاه برای مشاهده (مانیتورینگ) و کنترل فعالیت مغز ساخته شده است و از آنجا که فعالیت مغزی منتج به تفکر و احساس می گردد، می توان از آن برای کنترل این مولفه ها استفاده کرد. پیش از معرفی روش نورو فیدبک که گاهی به جای روش درمانی (Therapy) از آن به آموزش (Training) یاد می شود، بهتر است درباره عملکرد مغز کمی بیشتر بدانیم:

همانطور که می دانیم واحد پایه ارتباطی مغز نورون است و نورونها از طریق تغییرات الکتروشیمیایی، پیامها را منتقل می کنند و با هم ارتباط دارند. وقتی یک قسمت مغز فعال می شود، به این معناست که تعداد زیادی نورون بصورت همزمان در حال شلیک پیام الکتروشیمیایی هستند و در نتیجه میدان الکترومغناطیسی در اطراف آن منطقه ایجاد می شود که می توان آنرا با دستگاههای دقیق اندازه گیری کرد. دستگاهی که پتانسیل الکتریکی میدان را اندازه می گیرد EEG یا Electroencephalograph و دستگاهی که میدان مغناطیسی را اندازه می گیرد، MEG یا  Magneto Encephalograph نام دارد. از آنجا که هر قسمت از مغز وظیفه ای را برعهده دارد، با اندازه گیری پتانسیل الکتریکی آن قسمت از مغز می توانیم میزان فعالیت ( یا عدم فعالیت) آنرا تعیین نماییم. البته همانطور که شاید حدس می زنید، این پتانسیل جریان ثابتی (DC) ندارد بلکه بصورت ترکیبی از امواج با طول موجهای مختلف است. محدوده های مختلفی فرکانسی بصورت زیر نامگذاری شده اند:

·         ازفرکانس 1 تا 4 هرتز: دلتا (Delta)

·         از فرکانس 4 تا 8 هرتز: تتا (Theta)

·         از 8 تا 12 هرتز: آلفا (Alpha)

·         از 12 تا 36 هرتز: بتا (Beta)

·         36 هرتز به بالا گاما (Gamma)

نوروفیدبک


همه این امواج در حالتهای مختلف وجود دارند ولی بسته به رفتار، منطقه مغز یا وجود اختلال ممکن است دامنه هر یک از آنها تغییر کند. به گونه ای که در حالت خاصی ممکن است فقط یکی از آنها قابل اندازه گیری باشد. بنابراین معمولاً هر یک را به حالات خاصی مربوط می دانیم:

·         دلتا: خواب خیلی عمیق یا بدون رویا، کما، ترشح هورمون رشد، ترمیم بافت بدن و ...

دلتای بالا می تواند  به ضایعه مغزی، مشکلات یادگیری، عدم توانایی تفکر و ADHD شدید مرتبط باشد و دلتای پایین به سبک خوابی.

·         تتا: تفکر خلاق، تفکر بدون سانسور، یادگیری، فراخوانی خاطرات، خواب یا مدیتیشن، خیالپردازی، برنامه ریزی، انعطاف پذیری و ...

تتای بالا می تواند به ADHD، افسردگی، تکانشی بودن و تتای پایین به اضطراب، عدم آگاهی عاطفی و استرس مرتبط باشد.

·         آلفا: آرامش، گوش بزنگی، تفکر مثبت، احساس سرخوشی، بودن در زمان حال و اکنون، حالت استراحت مغز و ...

آلفای بالا می تواند به عدم تمرکز، بی خیالی مرتبط باشد و آلفای پایین به اضطراب، استرس بالا و وسواس فکری عملی (OCD).

·         بتا: حالت عادی بیداری، تمرکز، توجه، تفکر انتقادی، محاسبات ریاضی، هشیاری، افزایش متابولیسم، افزایش بی قراری (بتا 2) و ...

بتای بالا می تواند به اضطراب و بتای پایین به ADHD، افسردگی، توانایی شناختی پایین و خواب دیدن در روز مرتبط باشد.

·         گاما: پردازش شناختی، یادگیری، حافظه خوب و ...

نکته جالب درباره گاما این است که قبلاً تصور می شد نویز است ولی اخیراً بسیار مورد توجه قرار گرفته است. گامای بالا می تواند به اضطراب و استرس و گامای پایین به ADHD، افسردگی و مشکلات یادگیری مربوط باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان عنبری